به گزارش دفتر ارتباطات فرهنگی
سخنرانی دکتر رضا سراج
تهیه و تنظیم: محسن مومنی
مقدمه
بحث «جمعبندی از منازعه انقلاب اسلامی و نظام سلطه» به ما یک دید راهبردی و کلان میدهد که اولاً تبیین و ترسیم آن به ما کمک میکند تا بتوانیم جریانها را در آن جایگذاری و جانمایی کنیم.
ثانیاً آثار دیگر این بحث این است که ما میتوانیم از دل این بحث نگاه به آینده کنیم و در واقع یک «آیندهنگری» هم نسبت به انقلاب اسلامی و نظام سلطه به دست بیاوریم.
انقلاب اسلامی و تغییر معادلات جهانی
برژینسکی به عنوان استراتژیست ارشد آمریکا میگوید: انقلاب اسلامی در صحنه مناسبات بینالمللی، فقط نیامد یک مهره شطرنج را جابجا کند بلکه آمد زد زیر صفحه شطرنج و این یک اقدام فوق تصوری بود که در صحنه مناسبات بینالملل انجام شد. آثاری که انقلاب اسلامی در صحنه مناسبات منطقهای و بینالمللی ایجاد کرد اولاً تغییر مناسبات حاکم بر جهان بود چرا که تا پیش از انقلاب اسلامی مناسبات جهانی، به صورت سلطهگر و سلطهپذیر تعریف شده بود یعنی هر کشوری که به لحاظ سیاسی و اقتصادی قدرت بیشتری داشت آن کشور مناسبات را برای کشورهای دیگر دنیا، تنظیم و تعیین میکرد. تنها چند کشور قدرتمند در دنیا بودند و بقیه کشورها باید این سلطه را میپذیرفتند. انقلاب اسلامی این مناسبات را به هم زد و یک سلطهناپذیری را در دنیا پایه گذاری کرد! این اولین تأثیر آنی انقلاب اسلامی در مناسبات جهانی بود.
انقلاب و برهم زدن ترتیبات امنیتی نظام سلطه
بعد از آن انقلاب اسلامی ترتیبات امنیتی در مهمترین منطقه جهان را تغییر داد. وقتی میگوییم ترتیبات امنیتی منظورمان ساختارهای امنیتی و اقدامات امنیتی است که در این منطقه شکل گرفته بود. این منطقه، هم قلب جهان است، هم حاشیهی قلب است. در مباحث ژئوپولیتیکی ما دو منطقه ژئواستراتژیک را در دنیا داریم. یکی هارتلند و قلب زمین و دیگری ریملند و حاشیه قلب است. غرب تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی هم مغزافزار جهان بود، هم قلب و حاشیه قلب جهان را در اختیار داشت یعنی در عین حالی که مغزافزار بود، قلب یعنی عنصری که خون را به مغز میرساند در اختیار داشت. حاشیه قلب کار ریه را انجام میدهد یعنی اکسیژن را به خون میرساند و باعث میشود تا خون در قلب به حرکت درآید و لخته نشود. این دو نقطه باعث میشود که مغزافزار جهان درست کار کند. انقلاب اسلامی در مهمترین مناطق ژئوپولتیک جهان؛ یعنی هارتلند ظهور پیدا کرد. ایران از یک طرف بخشی از هارتلند نظام بینالملل است و از طرف دیگر در مجاورت حاشیه قلب است. انقلاب اسلامی در قلب و حاشیه قلب گفتمانسازی کرد. ترتیبات امنیتی جهان سلطه را تغییر داد. انقلاب اسلامی آرمان آزادی قدس را تبدیل به یک آرمان اسلامی کرد و این موجب شد که امنیت اسرائیل کاملاً به خطر افتاد و آمریکا که تا قبل از این از طریق پیمانهای چند جانبه و قوای محدود در منطقه، سعی میکرد ترتیبات امنیتی را در این جا حفظ کند؛ به یکباره شاهد تغییر ترتیبات منطقهای قرار گرفت. این تغییرات یک تهدید بسیار جدی و جدیدی برای آمریکا شد، تا حدی تاکنون علیرغم تلاشهای متعدد، آمریکاییها موفق به یک ترتیب امنیتی جدیدی برای مهار انقلاب اسلامی، نشدهاند.
آنها برای مها انقلاب اسلامی ایران در ابتدا شورای امنیتی خلیج فارس را راه انداختند، بعد تلاش کردند ناتوی عربی را شکل دهند، سپس مستقیم وارد منطقه شده و سه جنگ را مستقیما برنامهریزی کرده و راه انداختند. بعد تلاش کردند از طریق جنگهای نیابتی یک محور عبری، عربی و غربی را در منطقه ایجاد کنند. علی رغم تما م این تلاشها آمریکایی ها در ایجاد ترتیبات امنتیی در منطقه علیه انقلاب اسلامی ناموفق بودهاند.
انقلاب اسلامی و تغییر موازنه راهبردی
در بحث دیگری از آثار انقلاب اسلامی به لحاظ راهبردی در منطقه، شاهد تغییر موازنه راهبردی در منطقه هستیم. کشورهایی که بتوانند ترتیبات امنیتی ایجاد کنند، موازنه راهبردی را به نفع خودشان میتوانند حفظ کنند یا تغییر دهند. انقلاب اسلامی توانست پایهگذار مقاومت و سپس محور مقاومت و بعد از آن ائتلاف مقاومت و همچنین ائتلاف راهبردی با روسیه شود. این بدین معناست که ما موازنه راهبردی را تغییر دادیم. کشوری که بتواند توانایی محورسازی و ائتلافسازی را در یک منطقه داشته باشد این کشور موازنه قدرت را در منطقه تغییر داده و انقلاب اسلامی الان به این مرحله رسیده است. محور قدرت ایران برای این کار، محور قدرت مادی نیست. مهم این است که این محور قدرت، قدرت معنوی و قدرت ایمان است.
این سه تغییر مهم یعنی تغییر مناسبات، تغییر ترتیبات امنیتی و تغییر موازنه راهبردی آثاری را به دنبال خواهد داشت. اگر کشوری این سه تغییر را در منطقه ایجاد کند، دو اثر بسیار مهم و تعیین کننده تغییر نظم منطقهای و تغییر نظم جهانی را از خود به جای خواهد گذارد.
ایجاد نظم نوین در منطقه توسط انقلاب اسلامی
نظمها و نظامات از دل مناطق ژئوپولتیک بیرون میآید. تغییر نظمها در مناطق ژئوپولوتیک؛ یعنی همین هارتلند و ریملند شکل میگیرند. کشوری که در اینجا ترتیبات امنیتی را تغییر داده، در واقع موازنه قدرت را تغییر داده است. این کشور در حال تغییر نظم منطقه است. اگر نظم منطقه تغییر کند، نتیجه آن این خواهد شد که آن کشوری که توانسته است با یک انقلاب گفتمانساز مناسبات جهانی را تغییر دهد، این کشور میتواند زمینه تغییر نظم جهانی را فراهم کند و تبدیل به یک قدرت جهانی شود! لذا آمریکاییها از این تغییر نظم منطقه به وحشت افتادهاند. این تحلیل، برآورد خود آمریکاییها است. حدوداً دوازده سال پیش ریچارد انهاز رئیس اندیشکده شورای روابط خارجی آمریکا که استراتژیست معروفی است در مقالهای در دوهفتهنامه فینافر یک تحلیل از آینده جهان ارائه کرد. او در این تحلیل که برای دوازده سال پیش است، مینویسد که دنیا به سمت یک عصر بیقطبی- چندقطبی پیش میرود و در این عصر بیقطبی – چندقطبی، آمریکا دیگر ابرقدرت نخواهد بود! آمریکا هم در کنار سایر کشورها یک قدرت جهانی خواهد شد و قدرتهای جهانی نوظهوری در دنیا شکل خواهند گرفت. او به روسیه، چین، هند و بعد هم جمهوری اسلامی ایران اشاره میکند. او معتقد است ایران یکی از قدرتهای جدید جهانی خواهد بود چراکه صحنه منازعه، صحنه برتری انقلاب اسلامی است. الان که ما در حال ورود به چهل سالگی انقلاب اسلامی هستیم، صحنه منازعه انقلاب اسلامی با نظام سلطه نشان میدهد که ما به یک برتری کاملاً محسوسی رسیدهایم، اما این برتری برای ما بدون هزینه و بدون چالش نیست. همان قدر که ما تلاش میکنیم این نظم موجود را در منطقه تغییر دهیم و ما مقدمه تغییر نظم جهانی شویم، دشمن هم دارد تلاش میکند که ما را مهار و متوقف کند!
جنگ ترکیبی، مهمترین استراتژی دشمن
اما این که دشمن چه برنامههایی دارد و ما هم در مقابل استراتژی دشمن چه برنامههایی داریم، موضوع بسیار مهمی است که در آیندهپژوهی انقلاب اسلامی به ما کمک خواهد کرد.
بعد از این که آمریکاییها با حضور نظامی خود در منطقه نتوانستند ترتیبات امنیتی جدیدی در منطقه ایجاد کنند، اسرائیلیها به صورت مستقیم وارد منازعه شدند و چند جنگ را با محور مقاومت به صورت نیابتی شروع کردند. آنها به این نتیجه رسیدند که انقلاب اسلامی را درگیر یک «جنگ ترکیبی» کنند. با این وجود الان انقلاب اسلامی تنها کشور در جهان است که درگیر یک جنگ ترکیبی است و همچنان به حرکت خود ادامه میدهد. جنگ ترکیبی، جنگ در همه عرصهها، زمانها و مکانها است. این جنگ ترکیبی چیزی نیست که ما ادبیات آنرا خلق کرده باشیم؛ ادبیات آنرا هم خود غربیها خلق و تولید کردهاند. به آن «جنگ هیبریدی» و یا «جنگهای چندگانه» هم گفته میشود. ولی متداولترین اصطلاحی که در حوزه ادبیات استراتژیک تولید شده، جنگترکیبی است. در این جنگ ترکیبی هشت جنگ به صورت همافزا و همه جانبه علیه یک کشور شکل میگیرد. انقلاب اسلامی در حال حاضر درگیر هشت جنگ توأمان در منازعه با سلطهگران، است، اما همچنان انقلاب اسلامی به لطف الهی دارد پیش میرود و پیش خواهد رفت.
نقطه شروع جنگهای ترکیبی
بعد از این که در دهه هشتاد مجدداً جریان انقلابی بر سر کار آمد و بازگشت به گفتمان انقلاب مطرح شد، هنریکیسینجر سیاستمدار کارکشته آمریکایی و رئیس اندیشکده شورای آتلانتیک(که مأموریت اصلی آن گسترش ناتو به شرق هست)، همان موقع یعنی چند ماه بعد از این که سال 84 جریان انقلابی به ارکان حاکمیت برگشت و انقلابیون حاکم شدند یک تعبیر مهمی دارد؛ او میگوید: شما فرض کنید یک استخر آب در مقابل شما هست، وقتی یک سنگی را در این استخر آب میاندازید امواجی به دیوارههای استخر منتقل میشود. او ایران را به یک استخر آب و انقلاب اسلامی را به یک وزنه چند تنی تشبیه میکند که به آب افتاده است، او میگوید وقتی این وزنه چند تنی درون این استخر افتاد، آب از دیوارههای استخر عبور کرده و تمام اطراف را فرامیگیرد!. سپس نتیجه میگیرد که پیروزی اصولگرایان در ایران مثل این بود که یک وزنه چند تنی در استخر آب افتاده است. بعد گفت: پیروزی اصولگرایان در ایران آغازی بر پایان طرح خاورمیانه بزرگ است. بعد از آن آمریکاییها طرح خاورمیانه بزرگ خود را کنار گذاشته و سراغ طرح خاورمیانه کوچک رفتند. به همین خاطر جنگ 33روزه لبنان را به راه انداختند که البته طرح خاورمیانه کوچک هم با شکست مواجه شد. بعد از این، جنگهای نیابتی را به راه انداختند که البته تا به امروز نتوانستهاند به پیروزی برسند. آمریکاییها فهمدند که از کجا دارند ضربه میخورند. این بازگشت انقلابیها آن قدر برایشان مهم بود که آمریکاییها به سرعت دست بکار شدند. در این روند دو جریان به آمریکاییها خدمت کرده و به انقلاب ضربه زدند؛ یکی جریان فتنه بود که آن گناه نابخشودنی را مرتکب شدند و دیگری جریان انحراف بود که به ریلگذاری دوباره تغییر، کمک کرد. گناه این جریان دوم از فتنهگرها کمتر نخواهد بود. دقیقا بعد از این بود که آمریکاییها جنگهای ترکیبی را پس از فتنه 88 شروع کردند. فتنه 88 به معنای واقعی خودش یک فتنه برای براندازی بود و نقطه عظیمت جنگ ترکیبی بود. آمریکاییها میدانستند که یا فتنه موفق میشود جمهوری اسلامی را سرنگون کند و جریان غربگرا را به قدرت میرساند که در این صورت به خواسته اصلیشان یعنی سرنگونی نظام رسیدهاند؛ و اگر هم فتنه موفق نشود، لااقل جنگ ترکیبی را تسهیل و عملیاتی میکند.
لایههای مختلف جنگهای ترکیبی
اولین لایه جنگ ترکیبی؛ جنگ اقتصادی
اولین عرصه جنگ ترکیبی، «جنگ اقتصادی» است. فتنه 88 و فتنهگران با آدرسی که به آمریکاییها دادند و با رایزنیهایی که با کنگره آمریکا کردند، هجده تحریم جدید را علیه ما از طریق قطعنامه 1929 اعمال کردند تا بر اثر آن اقتصاد ایران فلج و سفره معیشت مردم گزیده شود. از این جا بود که جنگ اقتصادی به عنوان عرصه اول جنگ ترکیبی شروع شد. در این جا فتنهگرها گناه بزرگی مرتکب شدند و به اقتصاد کشور و معیشت مردم لطمه زدند. در همین زمان که ما درگیر جنگ اقتصادی به عنوان بخشی از جنگهای ترکیبی بودیم، کورشبازی و مرید و مرادبازی عدهای شروع شد، که گناه آن کمتر از گناه فتنهگرها نیست. مسئولین به جای این که تحریمها را مدیریت کنند اولاً از روی خودشیفتگی یک اختیارات فراقوهای را از رهبر انقلاب درخواست کرده و گفتند: اگر میخواهید ما تحریمها را مدیریت کنیم، دو قوه دیگر را هم در اختیار ما بگذارید که این از نظر شرعی و قانونی غیرممکن بود و مناسبات بین قوا را هم بههم میزد و اختیارات تنظیم قوا را از ولایت فقیه میگرفت. موقعی هم که با درخواست آنها مخالفت شد، با لجاجت تحریمها را رها کردند! در این مرحله بود که جنگ اقتصادی تأثیرگذار شد.
لایه دوم جنگ ترکیبی؛ جنگ دیپلماتیک
از سال 90 تا 92 جنگ اقتصادی نه تنها در حوزه اقتصاد تأثیرگذار شد بلکه جنگ اقتصادی وارد عرصه دوم جنگ ترکیبی یعنی «جنگ دیپلماتیک» شد. همزمان که تحریمها تحمیل میشد، اجماع جهانی برای اعمال تحریمها نیز انجام شد، و ما به جای این که بتوانیم اجماع را بشکنیم و اقتصاد را مقاومسازی کنیم و از این جنگ اقتصادی جان سالم به در ببریم، تحریمها را رها کردیم.
لایه سوم جنگ ترکیبی؛ جنگ شناختی و نرم
همزمان با این مرحله لایه سوم جنگ ترکیبی یعنی «جنگ شناختی و نرم» اوج گرفت. در جنگ شناختی که یکی از حوزههای مهم جنگ ترکیبی است، احساس و ادراک و باور افراد، مدیریت و مهندسی میشود. وجود شبکههای اجتماعی شتاب خیلی زیادی به این مدیریت و مهندسی داده میشود. اینها شتابدهندههای اجتماعی هستند. احساس این که انقلابیها نتوانستند کار کنند و وضعیت را خراب کردند، باعث شد احساس عشق تبدیل به احساس نفرت شود. این تنفر همینطور که جلو آمد، بیشتر شد در نتیجه احساس ترس و ناامیدی و بیتعادلی در مردم شکل گرفت. اینها آثار آن جنگ شناختی بود که از جنگ اقتصادی و جنگ دیپلماتیک شروع شد. این جا مردم مقصر نیستند، چون آنها نمیتوانند حوزههای پیچیده اینگونه را تشخیص دهند. این جا نخبگان که باید اطلاعرسانی کرده و مردم را این توطئهها مطلع کنند. این جنگ شناختی و نرم ادامه داشت و آمد بالاخره منجر به بازگشت غربگرایان و نولیبرالها شد. آمریکاییها هم از قبل گفته بودند که ما با این تحریمها میخواهیم نگرش مردم ایران را تغییر دهیم و بعد از این غربگراهای متمایل به غرب و آمریکا را روی کار بیاوریم.
لایه چهارم جنگ ترکیبی؛ جنگ سیاسی
وقتی در سال 92 وقتی غربگراها آمدند، عرصههای دیگری از جنگ هم شروع شد. آنها میگفتند: ما برای لغو تحریمها، میخواهیم با آمریکاییها مذاکره کنیم. اینها فکر میکردند که حاکمیت موافقت نمیکند و این جا لایه چهارم جنگ ترکیبی جنگ سیاسی و بعد آشوب و اغتشاش و اعتراضهای مدنی و غیرمدنی شروع شد. در اینجا رهبر معظم انقلاب با هوشمندی بحث نرمش قهرمانانه؛ که مانع از وقوع زودهنگام جنگ سیاسی بود، را مطرح کردند. رهبر انقلاب از سال 88 به اینطرف میفرمایند بصیرت مردم را بالا ببرید. بصیرت افزایی در جنگ سیاسی بسیار مهم است.
لایه پنجم جنگ ترکیبی؛ جنگ اطلاعاتی
بعد از انتخابات 92 زمینه نفوذ برای دشمن فراهم شد. او وارد مراکز تصمیمگیر و تصمیمساز ما شد. دشمن در این عرصه موفق شد لایه پنجم جنگ ترکیبی که «جنگ اطلاعاتی» بود را به ما تحمیل کند. شما الان میتوانید آثار نفوذ دشمن را در حوزه فرهنگ، اقتصاد، سیاست خارجی و در سایر حوزهها مشاهده کنید. دشمن اراده خود را از طریق نفوذ تحمیل میکند. مقام معظم رهبری راهبرد برای مقابله با جنگ اطلاعاتی تعیین کردند. ایشان مسئله نفوذ را مطرح و شورای نگهبان، سرویسهای اطلاعاتی نظام، نخبگان و خواص را نسبت به آن هوشیار کردند. مثلاً در موضوع دوتابعیتی ایشان فرمودند نفوذ از مراکز تصمیمساز صورت میگیرد. در موضوع دوتابعیتیها چرا مطالبه نمیکنیم؟ چرا صدای اعتراضی بلند نمیشود؟ کسی که دوتابعیتی میشود یعنی قوانین و هنجارها و باورها و رفتار کشور دوم را پذیرفته است. این یعنی همیّت و تعصب نسبت به کشور خودش یا ندارد یا خیلی کم دارد. در هر صورت مقابله با نفوذ راهبرد تعیین کننده در مقابل جنگ اطلاعاتی است.
لایه ششم جنگ ترکیبی؛ جنگ سایبری
لایه ششم جنگ ترکیبی، «جنگ سایبری» است. در جنگ سایبری ما موفق شدیم به سرعت رشد قابل توجهی کنیم و قدرت سایبری خود را افزایش دهیم. در چند حوزه هم که دشمن وارد جنگ سایبری با ما شد، چند بدافزار را فرستاد. حوزه سایبری خیلی خوب عمل کرد و بالاخره با زحمت جوانها در این حوزه موفق شدیم این لایه را هم مهار کنیم. هر چند دشمن از پا نخواهد نشست و جنگ سایبری را ادامه خواهند داد.
لایه هفتم جنگ ترکیبی؛ جنگ نامنظم
در ادامه، به لایه هفتم که شورشهای است داخلی میرسیم؛ یعنی همان جنگ نامنظم که از یک محیط بیرونی تا شورشهای داخلی میباشد، که زمینهساز جنگ کلاسیک و منظم میشود. این هم لایه هفتم جنگ ترکیبی میشود.
لایه هشتم جنگ ترکیبی؛ جنگ کلاسیک
دشمن یک جنگ نیابتی نامنظم در منطقه راه انداخت. همه اهتمام آنها این بود که اولاً وارد حلب شوند زیرا حلب دروازه کردستان است. اگر ناتو وارد حلب میشد یعنی تروریستها حلب را میگرفتند، آنگاه ناتو میآمد آنجا منطقه پرواز ممنوع ایجاد میکرد و از حلب تا قندیل میآمدند و سپس وارد کردستان ایران میشدند. از کردستان سوریه و ترکیه میگذشتند و وارد کردستان عراق میشدند، بعد هم وارد کردستان ایران میشدند. در این جنگ ترکیبی باید جنگ نامنظم و شورش و اغتشاش در داخل زمینهساز میشد و این برنامه را همراهی میکرد. اینها برنامهریزی کرده بودند که ناتو تا پایان سال 94 به پشت مرزهای ما برسد. سال 95 ضد انقلاب کُرد اعلام رسمی جنگ مسلحانه کرد. مصطفی حجری دبیرکل حزب دموکرات در پیام نوروزی سال 95 اعلام کرد که ما بعد از بیست سال میخواهیم سلاح به دست بگیریم. در اردیبهشت عملیات خود را در مهاباد شروع کردند و سیلی محکمی از سپاه خوردند. پس دقت کنید که این جنگ نامنظم با هدف بیثباتسازی ایران و بعد اغتشاش و آشوب و خرابکاری، لایه دیگری از جنگ ترکیبی است. اگر این اتفاق میافتاد بعد ما دچار جنگ سیاسی میشدیم. جنگ سیاسی جنگی است که از درون حاکمیت شروع میشود، سپس با یک فضاسازی سیاسی در دورن و ایجاد یک دوگانگی در حاکمیت، یک دوقطبی در جامعه شکل میگیرد. آمریکاییها انتظار داشتند که جنگ نیابتی و نامنظم، جنگ سیاسی را هم در ایران فعال کند و لایه ششم از جنگ ترکیبی در ایران شکل بگیرد و بعد اگر این شش لایه شکل بگیرد؛ ما حتماً درگیر جنگ منظم میشویم و بعد وارد فضای تجزیه ایران میشویم. آمریکاییها و اسرائیلیها دنبال این هستند که این شش جنگ پیادهسازی شود و بعد لایه هشتم جنگ ترکیبی که جنگ کلاسیک هست را عملیاتی کنند. پس ما در منازعه با نظام سلطه درگیر یک جنگ ترکیبی هشتگانه شدهایم. الان این جنگ هشتگانه و ترکیبی به یک نقطه عطفی رسیده است. آمریکاییها دنبال این هستند که در این لایههای جنگ ترکیبی از الان تا سه چهار ماه آینده لایه جنگ سیاسی آن را فعال کنند. میتوان همین الان شواهد زیادی از این فعالیت را یافت.
جنگ سیاسی همان طور که گفتم ایجاد نزاع در حاکمیت و بعد فضای سیاسی و انتقال آن به فضای اجتماعی و سپس از فضای اجتماعی دوباره به فضای سیاسی و حاکمیت هست. آمریکاییها لبه پرتگاه برجام حرکت میکنند. آنها اروپاییها را وارد بازی خودشان کردند. میگویند اگر میخواهید برجام تغییر نکند ایران را وادار کنید که برجام موشکی و منطقهای را بپذیرد. آمریکاییها تا آبان ماه سال آینده فرصت دارند که از این لبه پرتگاه برجام بهره برداری کنند چون بعد از آن وارد انتخابات میان دورهای کنگره و سنا میشوند و احتمال این که جمهوریخواهان هم مجلس نمایندگان و هم سنا را توأمان از دست بدهند، خیلی زیاد است؛ لذا لابی صهیونیست و جمهوریخواه و تیم ترامپ تا آبان ماه یا قبل از آبان ماه میتواند از این لبه پرتگاه خروج برجام استفاده کنند الان اروپاییها در پازل آمریکاییها آمدند و در واقع هم تحریمهای اروپایی را دارند مطرح میکنند و هم میگویند شما برد موشکهای خود را محدود کنید. بعد هم شما از منطقه عقبنشینی کنید. در داخل کشور ما جریانی است که خطوط قرمز را هم رعایت نکرده است و بر آن است مانند گذشته ابتکار عمل را در دست بگیرند و برای برجام اروپایی زمینهسازی کنند! آنها که میگویند باب نقد را باز کنیم، مرادشان از باز شدن باب نقد، انتقاد از سیاستهای کلی نظام! از رویکردهای آرمان گرایانه انقلاب اسلامی، از اصول و گفتمان انقلاب، از راهبری سیاستهای کلان جمهوری اسلامی و... است. تمام اینها برای این است که زمینهها دوگانگی در کشور شکل بگیرد. پس این کمپین جنگ سیاسی در راه است و ما به احتمال زیاد درگیر این بخش از لایه مهم جنگ ترکیبی میشویم و دوباره آشوبها و اغتشاشات که لایه بعدی جنگ ترکیبی است، برمیگردد و الان هم ضد انقلاب برای این کار آماده است. این ترسیم آن چیزی است که آنها میخواهند انجام بدهند.
دستاوردهای جمهوری اسلامی در مقالبه با جنگ ترکیبی
آیا همه آنچه که آنها میخواهند انجام بدهند شدنی است و تمهیدات نظام برای این کار چیست؟ در مباحث استراتژیک میگویند شما باید برای برتری بر حریف به استراتژی حریف حمله کنید؛ یعنی اولاً باید استراتژی حریف را بفهمید و بعد به استراتژی او حمله کنید. آمریکاییها تعبیری از رهبر انقلاب دارند. میگویند: او یک ابَرحریف است، که نقشه راه را خوب میداند. حضرت آقا (حفظه الله) برای هدایت کشتی انقلاب در این منازعه بسیار جدی و نفسگیر است و دقیقاً برای همه این جنگها برنامه داشتهاند و برنامه دارند. تا الان هم این امنیتی که داشتیم ناشی از این هدایت راهبردی ایشان است. حضرت آقا به استراتژی دشمن حمله کردند. مهمترین بخش این استراتژی همان جنگ نیابتی بود. این جنگ نیابتی قرار بود مقدمه جنگ سیاسی در داخل کشور و نیز مقدمه جنگ کلاسیک علیه انقلاب اسلامی شود. مقام معظم رهبری به استراتژی دشمن حمله کردند و با کمک از مدافعین حرم، مانع از سقوط حلب شدند. حلب که تثبیت شد و بخشهای اشغالی آن که آزاد شد، در واقع همین موجب شد که دروازه کُردی ایران بسته شود. البته این اقدامات با کمک روسیه، محور مقاومت و خود ارتش سوریه همراه بود و این جا هم باید از همه مدافعین حرم بویژه شهدای مدافع حرم از ملیتهای مختلف اعم از افغانستانی، پاکستانی، لبنانی، سوری، ایرانی و ملیتهای دیگر یادی کنیم.
ما توانستیم با ایمان جوانان خود و درخشش نیروی قدس سپاه و محور مقاومت، به استراتژی دشمن حمله کنیم. ما یکی از جنگها را مهار کردیم و این جنگ، جنگ اصلی بود، این جنگ نامنظمی بود که میخواست مقدمه بیثباتسازی محیط داخلی ما بشود و بعد به تبع آن جنگ سیاسی را هم فعال کند. این که کدام جنگ را باید به موقع روی آن تمرکز کرد این یک هوش راهبردی میخواهد که بحمدلله رهبر انقلاب بهترین تصمیم را گرفتند و عرصه جنگ نامنظم و جنگ نیابتی نه تنها مهار شد بلکه ایران و محور مقاومت پیروز جنگ نیابتی شدند.
راهبرد رهبر انقلاب برای غلبه بر جنگ اقتصادی
برای غلبه بر جنگ اقتصادی، امام خامنهای اقتصادی مقاومتی را مطرح کردند و سیاستهای آن را تعیین کردند. عزم و ارادهای در لیبرالها برای مقابله با جنگ اقتصادی و برقراری اقتصاد مقاومتی نیست ولی نیروهای انقلاب هم کم کاری کردند. ما نتوانستیم اقتصاد مقاومتی را تبدیل به یک گفتمان برای مردم کنیم و برداشت عمومی نسبت به اقتصاد مقاومتی برای مقابله با جنگ اقتصادی شکل نگرفت. این جا رهبری کار خودش را کرد، خواص و امت امام نتوانستند کار خودشان را انجام بدهند. در حوزه جنگ دیپلماتیک رهبر انقلاب با نرمش قهرمانانه فرمودند: من به آمریکاییها خوشبین نیستم ولی بروید مذاکره کنید ما از شما پشتیبانی میکنیم. باب مذاکرات باز شد البته یک جاهایی هم زیاده روی کردند و خطاهای فاحشی داشتند، اما در هر صورت امروز ما در جنگ دیپلماتیک بازنده نیستیم. البته اگر مطالبهگری بشود و این تیم دیپلماسی بتواند بهتر عمل کند، در مقابل زیادهخواهیهای اروپاییها، ما میتوانیم صحنه جنگ دیپلماتیک را هم کاملاً به نفع خودمان تغییر دهیم. این تغییر صحنه به معنای این نیست که ما مطالبات اروپاییها را بپذیریم بلکه اگر ما محکم بایستیم اروپاییها وادار به عقب نشینی میشوند و بعد آمریکاییها در عرصه جنگ دیپلماتیک وادار به عقب نشینی خواهند شد. پس از الان تا سه چهار ماه آینده ما در حوزه جنگ دیپلماتیک یک مرحله تعیین کنندهای داریم. ما باید برای مردم این عرصه جنگ دیپلماتیک را تبیین کنیم که اگر ما کوتاه بیاییم، طبق منطق قرآن دشمن کوتاه نخواهد آمد «و لن ترضی عنک الیهود و لن النصاری حتی تتبع ملتهم» آنها هرگز از شما راضی و خشنود نمیشوند تا شما از آنها تبعیت محض داشته باشید.
امروز مسئله موشکها و مسئله حضور در منطقه است، فردا مسئله حقوق بشر مطرح میشود. میگویند شما باید به بهائیها آزادی عمل بدهید، همجنسبازی را به رسمیت بشناسید. باید اینها را برای مردم تبیین کنیم که در عرصه جنگ دیپلماتیک در این چند ماه آینده ما لحظات سرنوشتسازی را پیشرو داریم. در حوزه جنگ شناختی و جنگ نرم، امام خامنهای نزدیک به بیش از بیست سخنرانی داشتند و بعد از ماه رمضان 88 مستقیم وارد حوزه جنگ نرم و جنگ شناختی شدند. خودشان ادبیات تولید کردند. سپس در انتها فرمودند: نیروهای مؤمن به انقلاب آتش به اختیار عمل کنند یعنی در حوزه جنگ نرم و جنگ شناختی و جنگ فرهنگی همه ما الان باید رزمنده این عرصه باشیم. آتش به اختیار شدهایم یعنی فرمانده قرارگاه پشت بیسیم به همه گفته هرکس به اندازه توان و مقدورات خود در این جنگ شناختی و نرم وارد عمل شود. عزیزان دشمن در جنگ شناختی و نرم در حال ایجاد احساس نفرت در مردم نسبت به حاکمیت هستند و برای کل حاکمیت فسادنمایی، اعتبارزدایی، مشروعیتزدایی و اعتمادزدایی میکنند. لذا روشنگری و بصیرتافزایی وظیفه همه ما در این نبرد است.
سوتیتر:
از آثار انقلاب اسلامی به لحاظ راهبردی در منطقه، شاهد تغییر موازنه راهبردی در منطقه هستیم. کشورهایی که بتوانند ترتیبات امنیتی ایجاد کنند، موازنه راهبردی را به نفع خودشان میتوانند حفظ کنند یا تغییر دهند.
پس دقت کنید که این جنگ نامنظم با هدف بیثباتسازی ایران و بعد اغتشاش و آشوب و خرابکاری، لایه دیگری از جنگ ترکیبی است.
آمریکاییها تعبیری از رهبر انقلاب دارند، میگویند: او یک ابَرحریف است، که نقشه راه را خوب میداند.
ما نتوانستیم اقتصاد مقاومتی را تبدیل به یک گفتمان برای مردم کنیم و برداشت عمومی نسبت به اقتصاد مقاومتی برای مقابله با جنگ اقتصادی شکل نگرفت. این جا رهبری کار خودش را کرد، خواص و امت امام نتوانستند کار خودشان را انجام بدهند.


