به گزارش دفتر ارتباطات فرهنگی، حجت الاسلام و المسلمین دکتر سیدعبدالمجید اشکوری در گفتگو با دفتر مطالعات فرهنگی به بیان بحث پیرامون مبانی انقلاب اسلامی پرداخت. متن زیر مشروح مصاحبه است که به مخاطبین بزرگوار تقدیم میشود.
1- فطرت انسان برگرفته از چه مفاهیمی است و چه نیازهایی دارد؟
از آنجا که همه انسانها مخلوق خداوند هستند و خدای متعال از روح خود در کالبد هر انسانی دمیده است: وَ نَفَخْتُ فيهِ مِنْ رُوحي5 در نتیجه هر انسانی در ضمیر خود میل، گرایش و کششی درونی به سمت خداوند حکیم دارد و بالتبع تمام صفات و فضایل روحی و اخلاقی که سرچشمه از ذات پاک حضرت حق میگیرد را برای خویش میطلبد.
این خواهش درونی، یک سلسله از نیازهای مشترک را برای هر انسانی رقم میزند که ناگزیر در پی برآورده ساختن آنها میباشد. هر کدام از این نیازها که برآورده شود، انسان خود را یک گام به سمت رستگاری و سعادت جلوتر میبیند. به عبارت دیگر آرمانهای فطری بشر عبارتند از:
1-کمال طلبی
2- جامعه سالم
3- عدالت فراگیر
4- رفاه عمومی
5- صلح بین الملل
6- امنیت
7- آرامش
8- سعادت
حال نکته قابل توجه این جاست که رسیدن به همه این خواستهها و برطرف شدن همه این حوائج، جز از راه عمل به اسلام ناب ممکن نخواهد بود چراکه اسلام ناب، کاملترین نسخه ایست که از سوی خداوند متعال به عنوان خالق انسان توسط انبیای الاهی برای بشریت به ارمغان آورده شده است.
با دقت به خواستهای فطری بشر در مییابیم که از طرفی هر بشری به دنبال کمال است و از نقص و نقصان فراری است، از طرفی دیگر هر راهی غیر از اسلام ناب، ناقص است و ما را به نقصان میرساند. پس عمل به اسلام مساوی رسیدن به کمال است. همچنین هر انسانی، خواهان جامعهای سالم است چراکه جامعه غیرسالم، بشریت را به کمال که یک نیاز فطری است نمیرساند زیرا جامعه محیط رشد انسان است؛ محیط ناسالم، انسان ناسالم تربیت میکند. حال آنچه جامعه سالم را خلق میکند، عمل به اصول اسلام ناب است. به همین ترتیب تمامی خواستههای فطری بشر چنین است و تا اسلام ناب نباشد، برآورده شدن نیازهای فطری، نه تنها امکان پذیر نیست بلکه محال عقلی است.
2- نگاهی تمدنی غرب به مسئله فطرت چه رویکردی را دنبال میکند؟
متفکران غربی سالها تلاش کردند تا به مردم جوامع خود بقبولانند که دوره دین گرایی تمام شده و امروزه دوره علم(البته علوم مادی و ماتریالیستی) و تکنولوژی و صنعت است. سالها به مردمان خود گفتند که دین اُفیون است و هیچ پیوندی بین زندگی زمینی و دین آسمانی نمیتواند باشد.
مساجد را در کشورهای خود تخریب کرده، حلقوم مؤذنین را بریده و قرآنها را سوزاندند بلکه بتوانند ارتباط بشر را با آسمان قطع کنند اما نتوانستند. شوروی کمونیست که هفتاد و چند سال در ممالک خود با اسلام جنگید، در نهایت با فروپاشی روبرو شد. تئوریهای پوسیده غربی نه تنها دردی را درمان نکرد بلکه بر دردها افزود.
انسانی که میتواند خلیفه خدا روی زمین باشد را در حد حیوانی دو پا تنزل دادند و تا توانستند با فطرت حقجوی انسان مبارزه کردند شاید بتوانند آن را نابود کنند. فرهنگ مادی غرب، انسانها را در حد حیوانیت نگه میدارد و با سرکوب نیازهای فطری، انسانها را در حد غرایز تنزل میدهد.
انسانی که صرفا خود را در حد تمایلات مادی بشناسد و اساسا تمدنی که بر پایه تامین غرایز شکل گیرد و نه تامین نیازهای فطری؛ این تمدنی شیطانیست و مبتلا شدن به روزمرگی و زندگی تکراری و بدون هدف، امری کاملا طبیعی است و احساس نا امیدی، احساس پوچی، احساس غیرمفیدبودن نه تنها کم نمیشود بلکه هر روز بیشتر میشود و جامعهی سالم، عدالت، رفاه عمومی، صلح بین الملل، امنیت، آرامش و سعادت را در مسلخگاه خویش به قربانی میکشاند.
3- نقش انقلاب اسلامی با نگاهی که به مسئله فطرت وجود دارد، چگونه است و میتوان از آن با چه تعبیری یاد کرد؟
اما انقلاب اسلامی ایران که بر خواستهی از فطرتهای پاک بود، با طلوع خود قلبها، دلها و ارادههای ملتها را به خود جلب کرد. انقلابی که برخواستهی از فطرتهای خداجوی زنان و مردانی که سالها زیر شکنجهها و ستمهای طاغوتیان تسلیم بوالهوسان نشده بودند و مقاومت کرده بودند؛ بشریت را از خواب غفلت بیدار کرد، پردهها را کنار زد و به انسانها نشان داد که رسیدن به مقام انسانیت و دور شدن از حیوانیت، فقط از راه اسلام ناب محمدی و با پیروی از ولایت فقیه تحقق پذیر است.
جوامع بشری اگر بخواهد به این آرمانها دسترسی پیدا کنند راهی جز اینکه تعاملات و مناسبات خود را بر اساس اصول اسلام ناب تنظیم کنند و نظامها، نهادها و ساختارهای جامعه خود را بر اساس اصول اسلام تشکیل دهند ندارند. لذا جهانی بودن اسلام این ویژگی را به آن داده است که برای فهم آن و رعایت اصول آن، نه فرهنگ و زبان خاصی شرط است و نه نژاد و قوم ویژهای، بلکه هر کسی و با هر تیره و نژاد و فرهنگی میتواند خود را تسلیم اسلام کند تا امیال فطریاش برآورده شود و به سعادت و فلاح برسد و این معنای صدور انقلاب است که امام خمینی(ره) میفرمود.
از این رو میبینیم امروز صدای عدالتخواهی و حقطلبی در کشورهای مختلف جهان به گوش میرسد و دیگر مختص ایران نیست. جهانی بودن زبان اسلام ناب محمدی و اشتراک فرهنگی آن، در چهره اجتماع دلپذیر سلمان فارسی، صهیب رومی، بلال حبشی، اویس قرنی، عمار و ابوذر حجازی متجلی است؛ همان گونه که جهانی بودن انقلاب اسلامی و اشتراک فرهنگی آن را میتوان در اجتماع عظیم انسانی و انقلابی یاوران انقلاب از شیخ ابراهیم زکزاکی در نیجریه و علامه شهید سید عارف حسین حسینی در پاکستان گرفته تا سید حسن نصرالله در لبنان و شهید سید محمدباقر صدر در عراق دید.


