بسم الله الرحمن الرحيم. الحمد لله رب العالمين والصلوه وصلي الله محمد و آله الطاهرين(*)
خداي متعال را شکر ميکنيم که حياتي و توفيقي عنايت فرمود که بار ديگر در محفل نوراني دوستان شرکت کنيم و هم از حضورشان بهرهمند بشويم هم اداي وظيفهاي کرده باشيم. من خيال ميکنم اين روايت معروفي که الا ان لله في ايام دهرکم نفحات الا فتعرضو لها(1) شامل يک چنين موقعيتهايي هم بشود يعني در زندگي يک موقعيتهايي براي انسان پيش ميآيد که کأنه هر ساعتش ارزش سالي را دارد چون نقش تعيينکنندهاي در زندگي خودش و زندگي ديگران و انجام وظايفي که به عهدهاش هست ميآيد. ايام سال گاهي اتفاق ميافتد آدم روزها يعني براي بنده که زياد اتفاق افتاده روزها آدم مينشيند ساعتها فکر ميکند که چه کار بکنم چه کار مهمتر است؟
چه کاري وظيفهام هست حالا انجام بدهم خب مطالعه درس و اينها کار روزمره هست اينکه واقعا اين وقتم را صرف چه کاري کنم که ارزش بيشتري داشته باشد گاهي آدم متحير ميماند کاري نيست همين کارهاي روزمره است اما در عمر انسان گاهي ايامي پيش ميآيد گاهي در ميان سال روزهايي پيش ميآيد که هر ساعتياش را آدم ميتواند خيلي از آن استفاده کند و منشأ آثار زيادي باشد البته اين آثار ممکن است مثبت باشد ممکن است منفي باشد مثل همه نعمتهاي خدا که هم ميشود از آن استفاده صحيح کرد هم ميشود کفران نعمت کرد: أَلَمْتر إِلَى الَّذِينَ بَدَّلُواْ نِعْمَةَ اللّهِ كُفْرًا وَأَحَلُّواْ قَوْمَهُمْ دَارَ الْبَوَارِ(2)
من خيال ميکنم اين ايامي که ما در پيش داريم از آن ايامي است که في دهرنا نفحات و ساعتهاي ارزشمندي دارد که اگر درست قدرش را بدانيم و از آن استفاده کنيم شايد هر ساعتي از آن بيش از سالي ارزش داشته باشد. حالا توضيح بيشتر را آقايان جسارت است ديگر درس پس دادن است ما يک روزي اصلا براي مسائل سياسي و اجتماعي ارزشي قائل نبوديم حالا شماها اگر آن وقتها را درک نکرديد ما هفتاد سال پيشتر شصت سال پيشتر براي مسائل اجتماعي و اينها هيچ ارزشي قائل نبوديم بعضيها حتي ارزش منفي هم قائل بودند اصلا دخالت در کار سياست اين مذموم بود شبيه لباس جندي بود که خلاف مروت بود پوشيدنش و براي عدالت لطمه ميزند. يک کسي مثلا مراجع بزرگ مثلا ميگفتند اين سياسي هست! اين کافي بود که از نظر متدينين و اينها ساقط بشود.
حالا بد نيست همه شما ميدانيد براي يادآوري هم ميشود براي اينکه حق آن بزرگواران هم ادا بشود در نجف مرحوم حاج آقا شيخ محمدحسين کاشفالغطاء براي بسياري از علما و بزرگان يک چنين حالتي داشت، بنده خودم در نجف بودم که ايشان به نظرم از سفر لبنان که رفته بودند بحمدون، يک کنفراس جهاني بود، از ايشان دعوت کرده بودند راجع به ايدهآلهاي انساني و ايشان درباره اسلام صحبت کرده بودند که سخنرانياش هم چاپ شده بود همين کتاب «المثل العليا فيالاسلام لا في بحمدون». ايشان از آن سفر برگشتند و عدهاي براي استقبال ايشان رفتند متدينين و اينها ميگفتند ايشان سياسي است براي استقبال ايشان حاضر نبودند بيايند يک مردي که افتخار عالم اسلام بود. در ايران مرحوم آقاي کاشاني به شهادت همدورههايشان اگر ايشان در فقاهت و اينها بهتر از خيلي از مراجع آن وقت نبودند کمتر نبودند از شاگردهاي بسيار برجسته مرحوم آخوند و اينها بودند ولي به خاطر همين دخالت در مسائل سياسي و اينها هيچ موقعيتي در بين علما نداشتند بعضي خواص مثل حضرت امام مثلا ايشان را ميشناختند و به ايشان احترام ميگذاشتند ميگفتند اين يک آخوند سياسي است اگر کسي بگويد بزرگترين حقي که امام بر امت اسلامي و به يک معنا بر اسلام داشت اين بود که نيمي از معارف اسلام و به خصوص فقه اسلام را ايشان احيا کرد، فقه از مسائل فردي خارج شد شامل مسائل اجتماعي و سياسي و حقوقي و اقتصادي و اين حرفها شد تا اينکه تشکيل حکومت و دخالت در کار حکومت و نفي واثبات اينها را امام مطرح کرد قبل از ايشان اينها وجاهت عمومي نداشت تک و توکي افرادي که اين هم شوزوزي برايشان قائل بودند که دخالت در سياست ميکنند اصلا اين نقطه منفي بود بله تا آن چيزي که ما يادمان هست و شناختيم و درک کرديم اين امام بود که اصلا اين بخش از اسلام و به خصوص فقه اسلام را احيا کرد، براي اينکه جوانهاي مثلا مخصوصا در درجه اول شاگردهاي ايشان توجه پيدا کردند به اينکه اين مسائل اصلا متروک مانده توجه نميشود به آن ما چه وظيفهاي داريم بعد هم قيام ايشان از آن نهضتشان که شروع شد از سال 42 به بعد ديگر عملا خودش وارد ميدان شد و به آنجا انجاميد که انجاميد.
ما به برکت رهنمودهاي ايشان واقعا متوجه شديم که اين تکاليف واجبي همان طور که خود ايشان گاهي تأکيد ميفرمودند گاهي مثل نماز واجب است گاهي در بعضي مواردش هم از نماز واجبتر تکليفي است واجب است مسلمان بايد اين را اهميت داد سابقا نه اصلا اگر چيزي کار منفي نبود چنين مثبتي نبود هنري نبود دخالت در اين کارها البته اين را هم اضافه کنم که آن وقت دخول صحيح در اين کارها بسيار مشکل بود حالا مثل مرحوم آقاي کاشاني که حالا در بعضي از مسائل دخالت ميکردند سالها تبعيد ميشد يا زندان ميشد و خانه مورد حصر قرار ميگرفت رفت و آمدش ممنوع ميشد مدتها ايشان در لبنان تبعيد بود بله خيلي هم سخت بود ولي به هر حال توجه به اينکه يک چنين تکاليفي ما در اسلام داريم اين از برکت حضرت امام است که در جامعه ما پيدا شد کشورهاي ديگر اسلامي هم کمابيش سرايت کرد. اين يک مسأله که ما بايد به مسائل سياسي اجتماعي به عنوان وظايف واجب شرعي که گاهي واجبتر از وظايف عبادي روزانه هست بها بدهيم و ببينيم چه تکليفي داريم نسبت به اين مسائل.
مسأله دوم که بر اهميت و وجوب اين کار به يک معنا ميافزايد خطرهايي است که در اين زمان نسبت به اسلام و نظام اسلامي از ناحيه تمام قدرتمندان جهان اعمال ميشود و نظام اسلامي ما مورد تهديد قرار ميگيرد اين خطرها اگر خطرهاي نظامي بود مواجه شدن با آن چندان مشکل نبود. اوائل انقلاب خطر نظامي از ناحيه صدام متوجه ايران شد و البته ويرانيهايي به بار آورد خرابيهايي، تلفاتي، مشکلاتي ولي چيزي نبود که آدم خيلي مشکل باشد تشخيص وظيفهاش حالا چه کار بايد کرد؟ يا مردم آمادگي پيدا نکنند براي شرکت وقتي امام ميفرمود جبههها را پر کنيد اصلا امکان رسيدگي به افراد و ثبتنامشان و عرض کنم تجهيزش و اينها اصلا فراهم نميشد هميشه داوطلب زياد بود خيلي مشکلي نبود بالاخره جنگ را مردم پذيرفتند اين همه فداکاريها ميکردند بالاخره، نهايتا هم خداي متعال پيروزي را نصيبشان کرد مشکلات زياد بود اما اين مشکل نبود که چه بايد کرد همه ميدانستند بايد با اين قدرت شيطاني جنگيد بايد فداکاري کرد جهادي است واجب، بايد شرکت کرد و معلوم است در جنگ هم نان و حلوا تقسيم نميکنند بايد آماده شد براي شهادت. کار سختي بود اما اين پيچيدگي را ديگر نداشت که آدم چه کار بايد بکند؟ اما از آن جهت که عادتا هر روز امتحانات سختتر ميشود و قاعده عقلايياش همين است که هر کسي کلاسي را گذراند براي ورود در کلاس بالاتر امتحان سختتري بايد بدهد ما بعد از امتحان نظامي با امتحانات ديگري مواجه هستيم که بعضيهايش جوانهاش از همان اوائل انقلاب زد بعضيهايش هم بعد از تمام شدن جنگ آن نقشهها مورد پياده شدن واقع شد و ديگر تمام نيروهاي خودشان را شياطين گذاشتند براي اينکه اين نظام را سرنگون کنند و طبعا هم هر روز بر تجربياتشان افزوده ميشود راههاي بيشتر و پيچيدهتر و فريبندهتر و گمراهکنندهتري را براي مواجهه با اسلام ميانديشند طراحي ميکنند و عملا امتحان مردم در مقابل آنها سختتر ميشود و امروز ديگر کسي در عالم اگر شک بکند که قدرتهاي بزرگ عالم رسما خود اسلام را هدف قرار دادند شک بکند بايد گفت که در ادراکاتش ضعفي وجود دارد آدم متعادلي نيست مناسب است که به روانپزشکي مراجعه بکند صاف و صريح در مقابل اسلام همه چيز اسلام از اصل وجود خدا گرفته تا ولايتفقيه و احکام جزايي اسلام و نظام اسلامي به صورتهاي مختلف البته درک اين خطرها و اهميتش براي همه مردم يکسان نيست عموم مردم خيلي چيزها را زود متوجه نميشوند مخصوصا وقتي نقشهها پيچيده هست و لايههاي فريبنده و خوشظاهري دارد و اينها مردم گول ميخورند خيلي عمقش را متوجه نميشوند ولي براي آنهايي که کساني که وارد هستند ميدانند بزرگترين خطر براي اسلام از اول خلقت حضرت آدم تا به حال امروز در حال تحقق است هيچ گاه در عالم يک چنين خطري براي اسلام وجود نداشته براي دين حق، اين بر اهميت موضوع ميافزايد.
اولش اين بود که ايمان نصف دين است دخالت در امور سياسي و اجتماعي ما غافل بوديم به برکت امام توجه پيدا کرديم اين يک وظيفهاي در کنار ساير مسائل اما با توجه به اين جهت اهميت مسأله خيلي شديدتر ميشود خب مواجه شدن با اين اشکال و مبارزه کردن با توطئههاي دشمنان شکلهاي مختلفي دارد که بعضيهايش برنامههاي درازمدتي ميطلبد که شبانهروز بايد دربارهاش فکر کرد يک بخشياش هم همين کارهاي علمي است که شما و امثال شماها مشغوليد دفاع از حقايق اسلام معارف اسلام سعي در اينکه اسلام ناب عرضه بشود نه چيزي از آن کم بشود نه چيزي به آن اضافه بشود نه پيرايهاي به آن بسته بشود نه تحليل غلطي نسبت به آن انجام بگيرد اين خودش يک جهادي است يک جهاد علمي است که ما دائما بايد انجام بدهيم و شايد اين جهاد ارزشش کمتر از جهاد نظامي نباشد در روايات هست که بيشتر هم هست ولي بعضي مسائل هست که با نقشههاي طولاني سالياني ميرسد به يک نقطه حساسي که آن نقطه سرنوشتساز است نقطه عطف است آن ميتواند همه چيز را تغيير بدهد ميتواند نقشهاي که ده سال همه شياطين عالم روي آن فکر کردند و طراحي کردند وقتي است که اين بايد به ثمر برسد ميخواهد نتيجه بگيرد اگر در آن موقع ما غفلت کنيم آنها به نتايج خودشان رسيدند و زحمات ده بيست ساله قبليها مؤمنين را بر باد ميدهند چيزي که گمان ما اين است که در فتنه 88 در حال وقوع بود و اگر خدايي نکرده آن حرکت مردم به الهام الهي و با توجه دادن مقام معظم رهبري غفلت شده بود و مردم توجه پيدا نکرده بودند معلوم نبود ما امروز چه از اسلام در دست داشته باشيم حداکثر يک اسلامي شبيه اسلام سعودي اسلام آمريکايي اگر از اسلام اسمي ميماند چيزي شبيه آن بود.
بله بالاخره نقطه سومي که بايد به آن توجه کنيم و اهميت مطلب همين است که مهمترين راهي که دشمن براي برچيده شدن اين نظام در نظر دارد اين است که نفوذ کند در دستگاه حکومت ما و عناصري را بکارد که اينها بتوانند در آينده سهمي در پياده کردن نقشههاي آنها داشته باشند و اين چيزي است که قرنها شياطين انس و جن تجربه کردند و نتيجههاي مطلوب از آن گرفتند حالا گاهي خود جناب ابليس اين کار را عهدهدار بوده مثل بعضي از مقاطع تاريخ خود اسلام که کساني وارد دستگاه حکومت اسلامي شدند و خلافت و اين حرفها که مسير اسلام را تغيير بدهند کاري بود که بيش از همه مباشرتا خود جناب ابليس مؤثر بود ولي در وقتهاي ديگر جاهاي ديگر دستيارانش و گماردگانش و کارگزاران ابليس هستند که إِنَّهُ يَرَاكُمْ هُوَ وَقَبِيلُهُ مِنْ حَيْثُ لاَ تَرَوْنَهُمْ(3) حالا قبيل شيطانياش را ما نميبينيم اما شياطين انسش را که ميبينيم پس با توجه به اينکه اولا بزرگترين خطر براي اسلام وجود دارد يعني دشمناني با نقشههاي پيچيدهاي که هيچ وقت نه به اين کثرت کميت دشمن ما براي اسلام داشتيم و نه با اين کيفيت توطئههاي مرموز اين نکته اول.
نکته دوم راه برچيده شدن اين نظام و مبارزه با اسلام بهترين راه براي آنها نفوذ در دستگاه حکومت است هدفي که براي اين آنها در نظر ميگيرند حالا اين مهرههاي وسط چه اندازه بفهمند يا نفهمند؟ خب متفاوت است بستگي دارد به اينکه چه اندازه فراست داشته باشند يا نه
ولي هدفگيري که ميکنند هدف اجرايي اين هست که در دستگاه ولايت خدشه وارد کنند چون چيزي را که در جمهوري اسلامي ايران ميبينند که در کشورهاي اسلامي ديگر نبوده و الانش هم نيست و همين باعث اين ميشود که ايران برتري داشته باشد و موفق بشود در نقشههايش بدون ترديد کانونش ولايتفقيه است، اگر افغانستان ولايتفقيه داشت به اين روز نميافتد مصر اگر امروز ولايتفقيه داشت به اين وضعيت نميافتاد که حالا داريد ميبينيد به تصديق دوست و دشمن مهمترين عامل مباشري که باعث اين شد که اين نظام به پيروزي برسد و به اهدافش نزديک بشود مسأله ولايتفقيه بود از جهات مختلفي ريشهداري در دلهاي مردم پيوند با دين و ايمانشان تجربه عيني موفقشان اينکه وليفقيه خودش مصونيت دارد به خاطر تقوايش نميشود در آن نفوذ کرد نميشود تهديدش کرد نميشود تطميعش کرد همه را ديگران را به نحوي ميشود تا يک حدي به يک جاهايي رساند که تحت تأثير واقع بشوند منفعل بشوند اما خداي متعال عملا عنايت فرموده چه حضرت امام رضواناللهعليه و چه جانشين شايستهشان محفوظ هستند از اين نقطههاي ضعف نه هيچ تهديدي در آنها اثر ميکند نه هيچ تطميعي اينها نقطههايي است که در هيچ جاي عالم پيدا نميشود رژيمي که با دين مردم عجين شده باشد و از طفوليت در جان بچههايشان نفوذ پيدا کرده باشد دين و تشيع و عشق به امام حسين و اين حرفها هيچ جاي عالم وجود ندارد آن تجربه موفقي که چنين رهبري داشته چه خود حضرت امام چه الان بيست و چند سال است يک ربع قرن است که مقام معظم رهبري دارد کشور را اداره ميکند در مقابل همه اين توطئهها هيچ جاي عالم چنين رهبري وجود ندارد خب ملاحظه ميفرماييد رئيسجمهور هست هنوز يک سال از رياستش نگذشته چه قدر فسادهاي اخلاقي و پروندههاي سوءاستفادههاي مالياش و اينها درميآيد و مسائل ديگري که ما هنوز شاهد هستيم که مردم ميمانند ديگر به چه کسي رأي بدهيم عملا ميبينيد ديگر رغبتي براي شرکت در انتخابات برايشان نميماند ميبينند هر کس از اين حزب رأي بدهيم چه ميشود؟ آن حزب رأي بدهيم يک آدم سالمي پيدا نميشود به او رأي بدهيم آدمي که رسما فساد مالي و اخلاقي نداشته باشد پيدا نميکنند آن وقت خداي متعال بر ما منت گذاشته که سي و پنج سال رهبري کشور ما را اداره ميکند که يک نقطه ضعفي در وجودش نميشود پيدا کرد حالا ما نميگوييم معصوم است اما چيزي که قابل ارائه باشد قابل تبليغ باشد در آن ديده نميشود اگر بود الان عالم را پر کرده بودند خب در مقابل يک چنين چيزي تمام همتها صرف ميشود در اينکه هم اين تئوري را از بين ببرند و هم اين شخص متصدي اين تئوري را و اين کارهايي است که ملاحظه ميفرماييد شده و طرحهاي زيادي براي اين کارها دارند که متأسفانه بعضياش در حوزه ما هم در حال اجرا هست به دست کساني که شايد خودشان هم گمان نميکنند که عامل چه دستگاهي هستند و دارند کار ميکنند و بالاخره هيچ شکي نداريم اگر در وسائط شک بکنيم در اينکه همه تحت تأثير وسايس شيطاني هستند در اين ديگر شکي نيست.
خب در يک چنين شرايطي هدف اسلام، هدف اجرايي تضعيف ولايتفقيه، تاکتيکش نفوذ در دستگاه حکومت اين جاي تأملي ميماند که ما شرايط بسيار حساسي داريم؟ خب مردم بسياري از خطرها را متوجه ميشوند و شايد بعضيهايش را خيلي بهتر از خواص هم متوجه ميشوند اما اين ابعادش که اصلا مسأله خطر براي اسلام و دين و چه نقشي دارد دين در جامعه و يا ولايتفقيه در جامعه و اينها تفصيلا عموم مردم درک نميکنند حتي سياستمداران متدين هم درست درک نميکنند و لذا خيالشان خيليها خب يک دستگاه حکومت دموکراتيک ممکن است يک رئيسجمهور خوبي را انتخاب کنند و همه کارها را مصالح مردم را تأمين کند چه احتياجي به رهبر هست؟ و بالاخره گاهي از زبانشان درميرود گاهي هم صريحا ميگويند که ما ولايتفقيه را چون در قانون اساسي آمده قبول داريم والا چنين دلي به آن نسپرديم کساني که ميتوانند اينها را درک بکنند با هم ديگر تعارف ندارند من و شما هستيم با اينکه اسلام را درست درک کرده باشيم نظامهاي اسلامي را درست تا اندازهاي فهميده باشيم اهميت نقش اينها را در سعادت دنيا و آخرت خودمان و جامعهمان و بشريت درک کرده باشيم ديگران مثل ما نيستند إِلَّا مَن شَاء اللَّهُ استثناء خب مردم ممکن است در اين مواقعي که پيش بيايد براي انتخابات رياست جمهوري يا نمايندگي مجلس يا ساير انتخابات بيشتر به همين جهات مادي و خدمات عمومي و اينها توجه داشته باشند مخصوصا در اين شرايطي که شرايط خرابي اقتصاد جهاني هست همه کشورهاي دنيا درگيرند بالاخره موجش کشور ما را هم گرفته به يک نحوي ما هم مشکلات اقتصادي تورم بيکاري داريم قابل انکار هم نيست درصدش هم زياد است روز به روز هم گرانيها هم چنان ادامه دارد و دولت چندان موفقيتي در مهار کردنش نداشته البته کارهاي نسبي شده اما خب يک معضل عمومي مردم اينها را خوب درک ميکنند طبيعي است که وقتي ميخواهند به کسي رأي بدهند به کسي فکر بکنند ببينند بتواند اين کارها را اين مشکلات را تا حدي برايشان رفع کند طبيعي هم هست حقشان هم هست فشارهايي که از ناحيه مسائل اقتصادي بر يک طبقه خاصي از مردم مخصوصا کارمند و حقوقبگير وارد ميشود واقعا طاقتفرساست طبيعي است که فکر اين باشد يک دولتي سر کار بيايد که بتواند اين مشکلات را يک کمي درک کند اما از نظر من و شما مشکلترين مسائل همين است؟ يعني ما هم اگر بخواهيم براي انتخابات فکر اولويتها باشيم بايد اولين نقطه اين باشد که ببينيم چه کسي هست که بتواند اقتصاد کشور را سر و ساماني بدهد؟ يک وقت به عنوان ثانوي ميگوييم که اگر اين طوري نباشد مردم زير بار نميروند راضي نميشوند وقتي مردم راضي نبودند اين نظام دوامي پيدا نميکند با مشکلات مواجه ميشود آن روشن است اما اولويت اول براي ما چيست؟ يعني بزرگترين خطر را ما چه ميدانيم؟ بزرگترين خطر را همين گراني و تورم ميدانيم؟ بعضي ديگر مسائل بينالمللي و انرژي اتمي و از اين چيزها را مطرح ميکنند و کسي که بتواند با اينها مقابله بکند آن اهميت دارد ما هم همين طور فکر ميکنيم؟ اين مهمترين خطر است يا نه خطر از ناحيه ديگري است؟
با اين مقدماتي که عرض کردم نتيجهاي که ما ميگيريم براساس اين مقدمات فکري خودمان البته معصوم هم نيستيم ممکن است اشتباه هم بکنيم نتيجهاي که ميگيريم اين است که بايد کسي باشد که در درجه اول بيش از هر چيز دلش براي اسلام بسوزد چون بزرگترين خطر در عالم امروز براي اسلام وجود دارد و با توجه به پيچيده بودن طرحها بايد بسيار آدم زيرک باهوش با فراست که با چه بتواند اين توطئهها را درک بکند و بفهمد خطر از کجا متوجه ميشود ممکن است يک کسي واقعا بسيار به اسلام هم علاقهمند باشد نماز شبش هم ترک نشود روزه ماه رجب و شعبانش هم ترک نشود اما آن فراستي که بايد داشته باشد ببيند خطر از کجاست دشمن از چه راهي وارد ميشود سرش نميشود خب اينها بالاخره يک فن خاصي است مهارت خاصي است با تجربههاي چندين ساله و ورود و مطالعات و اين چيزها به دست ميآيد اينها خود به خود که پيدا نميشود مثل فقاهت ميماند فقاهت که آدم متولد ميشود فقيه متولد نميشود سي سال بايد خون دل بخورد تا فقيه بشود اينها فقاهت در امور سياسي است تخصص در اين است که چگونه با اين نقشههاي شيطاني بايد مواجه شد؟ نقشههاي استعماري نقشههاي بالاخره دشمنان اسلام حالا اسمش را هر چه بگذاريد فراماسونرها ديگران به چه صورتهايي کار ميکنند؟ چگونه براي تضعيف دين مردم ارزشهاي اسلامي طراحي ميکنند؟ از راه علمي گرفته فلسفه گرفته هنر گرفته موسيقي گرفته تا بازيهاي رايانهاي از همه راه استفاده ميکنند براي تضعيف دين.
کشف اينکه از چه نقشههايي الان دارند استفاده ميکنند و ممکن است نفوذ بکنند يک زيرکي بسيار خاصي ميخواهد اين طور نيست که حالا کسي صرف اينکه اهل عبادت باشد و تقوا باشد و نماز و روزهاش را اهميت بدهد و زيارت مثلا شبهاي جمعهاش مثلا ترک نشود از اين حرفها اين کافي باشد اينها آن وقتي به درد اينجا ميخورد که توأم باشد با يک فراست خاص الهي که المؤمن ينظر بنور الله باشد و عملا ثابت شده باشد که در قضاياي مختلف با فراست ميتواند بفهمد چيزي که خداي متعال در درجه اول بيش از همه آنچه ما ديديم و درک کرديم در زمان ما به حضرت امام مرحمت کرده و بعد در مقام معظم رهبري بيننا و بينالله ما اين فراست را در هيچ کس ديگر مثل اين دو بزرگوار نديديم. شنيدم من اين را از خود امام نشنيدم اما خيليها نقل کردند ايشان فرمود هر کس بيايد پهلوي من دو جمله که حرف بزند ميفهمم اين دنبال چيست؟ چه قصدي دارد؟ بيايد بنشيند کنار من دو تا جمله حرف بزند ما يک سال با يکي معاشرت ميکنيم نميتوانيم مغزش را بخوانيم ببينيم در فکرش چيست چه کار ميخواهد بکند؟ ممکن است بسياري افراد متدين باتقوا عارف مجتهد نميدانم هر چه شما بگوييد باشند اما اين فراست را نداشته باشد اين نه تنها کمکي نميکند به حل مسأله براي اينکه بر مشکلات ميافزايد.
بنده اين را جايي گفتم حالا اينجا هم بگويم حتما پخش خواهد شد بخواهم و يا نخواهم اما واقعيتي است بنده شهادت ميدهم در عمر خودم که اقلا حدود پنجاه سال من با مرحوم آقاي منتظري آشنايي داشتم سالها از نزديک با ايشان معاشرت داشتيم رفت و آمد در بيت ايشان جلسات همکاريهاي در آن گروه يازده نفري و خيلي کارهاي ديگر. من شهادت ميدهم نه علم ايشان کمتر از مراجع ديگر بود مراجعي که الان هستند نه تقواي فردياش. بسيار آدم متقي سادهزيست بياعتنا به امور دنيا نه حالا بگويم هميشه گفتم فقط يک نقص داشت يک سادگي مخصوصي داشت که بعضيها اطرافيانش و اينها خوب ميدانستند در او تأثير بگذارند و اين کار ايشان را به آنجا رساند که آن نامه کذايي را براي امام نوشت و اصلا در مقابل امام رسما ايستاد و امام مجبور شد که ايشان را خلع کند صريحا و در خانهاش را ببندد و ايشان را محصور کند شبانه دستور داد گفت اين ديواري که دور بيت ايشان کشيده شده بايد امشب خراب کنيد مسئولش را هم من ميشناسم حالا اسم نميبرم آن وقت نماينده در يکي از دهاتهاي مهم کشور بود امام به او فرمود بايد همين امشب بروي. گريه افتاد گفت آقا اجازه بدهيد يکي دو روز من.... نه همين امشب شايد من امشب مردم. نه فقاهتش کم داشت، نه تقوايش، آن فراست را نداشت. يعني براي درس فقه و اصول خيلي خوب بود استاد فقيه قوياي بود اين کتاب همين ولايتفقيه را در آن زمان که ايشان نوشت خيلي هنر بود حالا بر سطح بحثهاي ولايتفقيه امروز حساب نکنيد اينها اول کار بود هنوز يک چنين کتابي را ايشان درس گفت و کتابش نوشته شد و چاپ شد و الانش هم هنوز کتاب ارزشمندي است نه از نظر فقهي کم داشت نه از نظر تقوا و عدالت کمبودي داشت منظورم اين است که ما بايد بفهميم کجا هستيم و از چه راهي دشمن ميتواند نفوذ کند حواسمان جمع باشد کسي را انتخاب کنيم که بتواند با اينها مقابله کند.
صرف اينکه آخوند باشد ما چند تا رئيسجمهور آخوند داشتيم متأسفانه بعضيهايشان خيلي مطلوب نبودند صرف عمامه به سر بودن که روحاني هستند و روحانيت و اين حرفها ملاک نيست صرف اينکه نميدانم اهل عبادت و تقوا و نميدانم حلال و حرام و مستحبات و اين حرفها اين حرفها کافي نيستند دو چيز را بايد ما اصل قرار بدهيم دو تا محور اساسي است: يکي اول درد دين داشته باشد قبل از هر چيزي، دوم کارآيي داشته باشد. خب کارآيياش ارکاني دارد آن فراست ذاتي و خدادادي را بايد داشته باشد تجربه عملي بايد داشته باشد آشنايي کافي با مسائل حکومتي حالا ما الان بيش از بيست تا وزارت خانه داريم هر کدامشان يک تخصصهايي دارند ولي خب مجموعهشان هر چند وزارتخانهاي يک بخش خاصي است مثلا بازرگاني و صنايع و معادن و نميدانم امثال اينها کشاورزي و اينها مسائل اقتصادي است با وزارت دارايي يک بخشياش براي آموزش هست حالا آموزش و پرورش و دانشگاه و فلان و اين حرفها يکي مسائل امنيتي است حالا داخلي و خارجي چند بخش مهم با اين کسي بايد باشد با همه اين مسائل آشنايي در حد نصاب داشته باشد. تخصص فوقالعاده در يکي براي همه ميسر نيست هيچ کس را نداريم که در همه رشتهها در حد اعلاي تخصص باشد اما يک آشنايي هم نداشته باشد وارد نباشد خب فريب ميخورد بايد در همه اين رشتههايي که مربوط به امور حکومت هست يک اطلاعاتي در حد نصاب داشته باشد در بعضي از اين رشتههايي که خيلي اهميت دارد مخصوصا با مسائل امروزي ما و مخصوصا با مسائل ديني و ارزشهاي فرهنگي فسادهاي اداري فسادهاي اخلاقي اين حرفها بايد سوز داشته باشد اين ويژگيهاي اين دو تا مسأله که اينها همه ميشود ارکان کارآيي او براي اين نظام.
يک محور مسأله دينداري و تقوا و خداترسي است که دين را طفيلي حساب نکند اصل دين است دوم اينکه خب براي مسئوليت اين کار که مسئوليت بسيار سنگيني است بايد کارآيي داشته باشد يک آدمي باشد که ديگران بايد به او مشورت بدهند دستور بدهند او خودش کارهاي نيست ديگران او را نگه ميدارند طبعا از نواحي مختلفي هم ممکن است فريب بخورد. اين دو تا رکن را حتما احراز کنيم نسبت به همه کانديداي ديگر اين دو چيز بايد در آن اقوا باشد آن وقت بعد به ساير فضليتها ميرسد که ببينيم در مقام ترجيح کدامشان ترجيح دارند. به هرحال آن که مهم است براي بنده و جنابعالي اين است که يک روزي توجه داشته باشيد يک روزي ريش مبارک بنده را با يقه جنابعالي را خواهند گرفت آن روز که ميبايست شما در اين جهت کار بکنيد آيا تحقيق کافي کرديد؟ ملاک ترجيحت خدا بود يا دلت؟ منافعت؟ خويش و قومهايت؟ بچههايت؟ همسايههايت؟ حزبت؟ گروهت؟ اينها بودند؟ فقط فکر کردي که خدا چه کسي را بيشتر ميپسندد امام زمان بيشتر چه کسي را ميپسندد يا فکر کردي چه کسي به درد من ميخورد به درد حوزه قم ميخورد ما بايد براي کل اسلام خطر براي اسلام است نه تنها براي حوزه قم. بايد جواب بدهيم بيننا و بينالله بايد اثبات کنيم خدايا من اين شخص را انتخاب کردم هم رأي دادم هم به ديگران توصيه کردم به خاطر اينکه تشخيصم اين بود که تو او را بهتر ميپسندي براي اين نظام اين مفيدتر است براي اهداف امام زمان اين مؤثرتر است اين را بايد فکر کنيم بيننا و بينالله و تشخيص بدهيم البته تکليف شاق و مالايطاق بر عهده کسي نيست در حد ميسور بايد تلاش کنيم تا واقعا روي اين فکر کنيم که آن کسي که ما ميخواهيم انتخاب کنيم در بين اينهايي که کانديدا هستند يا دارند ميشود حالا که نميدانيم چند نفرند واقعا کسي را انتخاب کنيم که اگر يک روزي يقه ما را گرفتند که خواهند گرفت بگوييم ما به اين جهت به او رأي داديم اگر اشتباه هم کرديم قصور بوده تقصير نبوده چون تشخيص داديم امام زمان به اين بيشتر راضي است. چرا؟ چون درد دين بيشتر دارد خدمت به جامعه اسلامي بهتر از ديگران ميتواند بکند بعد تشخيص خودمان تنها اين وظيفه تمام نشد وقتي ميدانيم ما ميتوانيم با مشورت دادن به ديگران توصيه به ديگران چنين کسي را سر کار بياوريم وظيفه واجب است بايد اين کار را بکنيم اين طور نيست که فقط اجازه داريم معنايش اين است که اين کسي را که من تشخيص دادم که اين بهترين کسي است که امام زمان از آن راضي است براي اين کار سعي کنم اين سر کار بيايد سعي کنم يعني هر چه ميتوانم پول دارم خرج کنم تبليغ بکنم به ديگران توصيه بکنم از راه معقول و مشروع با رعايت ارزشهاي اسلامي و بدون انحراف فکري و اخلاقي. ولي بايد تلاش کرد صحبت خطر براي اسلام است ما بايد اين خطر را به اين وسيله درک کنيم. شوخي نگيريم اينکه اگر احتمال داديم حتي احتمال ضعيفي بدهيم که يک کسي البته اين احتمال در مقابل ساير احتمالات هم بعد جهنمي ميشود ولي خود اصل اين احتمال خيلي مهم است يعني احتمال داديم که اين ممکن است با يک يا چند واسطه اين تحت تأثير يک دستگاه خارجي باشد آنها بخواهند اين را سر کار بياورند تا يک روزي از آن استفاده کنند براي تضعيف اسلام براي تضعيف ارزشهاي اسلامي براي تضعيف ولايتفقيه.
حساسيت نشان بدهيم يک روزي از ما خواهند پرسيد چرا نکردي اين کار را؟ من حوصلهاش را نداشتم در امور سياسي دوست نداشتم مايل نبودم ترسيدم مردم به من فحش بدهند اهانت کنند اينها عذر ميشود؟! بدترين اهانتها را به انبيا کردند لَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ آذَوْا مُوسَى فَبَرَّأَهُ اللَّهُ مِمَّا قَالُوا(4) درباره همسران پيغمبر تهمت زدند درباره شخص پيغمبر سر داستان زيد. اينها هميشه هست شياطين کارشان همينهاست کسي وارد ميدان انجام وظيفه ميشود بايد پي اينها را به تن بمالد بله فحش دارد کتک دارد گاهي تا اعدام، ترور هم دارد حالا مرحوم آقاي مطهري ترور شد خيلي ضرر کرد؟! ما اگر واقعا حفظ اسلام را براي خودمان وظيفه ميدانيم بايد پاي همه چيزش بايستيم ولي ضرري نخواهيم کرد قضيهاي است که برد برد است قُلْ هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنَا إِلاَّ إِحْدَى الْحُسْنَيَيْنِ(5) ضرر دنيوياش اول ترور شخصيت هست و آبروي آدم بريزد و فحش به او بدهند و شکست در انتخابات خب بله رفتي براي کسي اين نشد خب خيليها ميخواستند لااقل چند نفري بعد از رحلت پيغمبر هم ميخواستند علي(ع) خليفه بشود ولي نشد حالا که نشد بايد بگويند اينها بد کاري کردند راهشان خطا بود؟! آنها کار خودشان را بکنند بله ممکن است شکست داشته باشد تهمت دارد فحش دارد تا پاي ترور هم ميرسد ولي خب جهاد يعني همين. بله توصيه بنده به عنوان کسي که پايش لب گور هست هشتاد سال در اين دنيا زندگي کرده بالاخره سرد و گرم دنيا را چشيده اين است که اگر غير از اين فکر کنيم که ما بايد به عنوان واجبترين وظيفه اجتماعي مان در اين جريان بايد دخالت کنيم سعي کنيم هم بهترين فرد را با اين ويژگيها هم از لحاظ دين دلسوزي براي فرهنگ و ارزشهاي اسلامي و هم از نظر کارآيي کسي که بهتر است انتخاب کنيم اگر نکنيم روزي بسيار پشيمان خواهيم شد در حالي که ديگر قابل جبران نيست.
وفقناالله واياکم لما يحب و يرضي والسلام عليکم ورحمهالله.
پی نوشت:
- احیاء العلوم، ج 1، ص 134 .
- سوره ابراهیم، آیه28
- سوره اعراف، آیه27
- سوره احزاب، آیه69
- سوره توبه، آیه52
* بيانات حضرت آيتالله مصباح درجلسه کانون طلوع در تاريخ 18/1/1392.

- برای ارسال دیدگاه وارد شوید.


