به گزارش دفتر ارتباطات فرهنگی به مناسبت پیروزی انقلاب اسلامی نزد حجت الاسلام و المسلمین دکتر ابوطالبی رفتیم تا پیرامون تاریخ معاصر ایران و گوشههایی از اتفاقات آن دوران به گفتگو بنشینیم، متن زیر گفتگوی دفتر ارتباطات فرهنگی با حجت الاسلام و المسلمین دکتر ابوطالبی است که تقدیم مخاطبین محترم میگردد.
1- سیر تحول تاریخ معاصر ما که منجر به انقلاب شد را توضیح دهید؟
ما تاریخ معاصر را از زمان صفوی میدانیم و معتقد هستیم که از زمان صفویه توسط جامعه شیعی شروع شد، انقلاب اسلامی ایران توسط آموزههای شیعه شکل گرفت و به طور قطع در یک بستر اجتماعی شیعی چنین کاری میتوانست پیش برود. بعد از آن بر پایه همین بستر شیعی و شکلگیری فرهنگ سیاسی شیعه در جامعه و بحث ولایت، ارتباط مردم با علما، تبعیت مردم از فتاوای علما در حوزه اجتماعی نیز در همین فرهنگ شیعه است که نمود پیدا میکرد.
ما در طول تاریخ معاصر با دو عامل مشکل داشتیم؛ یک عامل داخلی به نام حکومت استبداد و عامل دوم خارجی است و به اسم استعمار مشهور؛ حدوداً از 250 سال قبل که با هردوی اینها دست و پنجه نرم میکردیم، با دستور و فتاوای علمای شیعه نهضتهایی را پیش بردیم، مانند جنگها و حملات روسها، نهضت تحریم تنباکو، مبارزه برای مشروطه، نهضت ملی شدن صنعت نفت و در آخر انقلاب اسلامی که با انقلاب هم حکومت استبدادی کوتاه شد و همدست استعمار از کشور ساقط شد.
2- وضعیت استبداد و استعمار در زمان پهلوی اول و دوم چگونه بود؟
در زمان پهلوی برخلاف دوره قاجار، استبداد و استعمار با یکدیگر گره خوردند، در زمان قاجار اینگونه نبود که استبداد با استعمار گره نخورده بود، هرچند گاهی منافعشان یکی بود اما هیچوقت استعمار پشتیبان حکومت استبداد نبود؛ پشتیبانی قاجارها توسط ایلات بود و با همین پشتوانه قدرتی مانده بود؛ گاهی اوقات مخالفت شاهان قجری با برخی قراردادهای استعماری دیده میشود؛ مانند مخالفت احمدشاه با قرارداد 1919 انگلیسیها.
حکومت پهلوی با پشتوانه کامل استعمار به تخت نشستند و همانگونه که مشاهده میشود، پیوندشان با استعمار محکم بود؛ شاهدهایی نیز بر آن میتوان ذکر کرد و مدام در پی تأمین خواستههای استعمار درمیآمدند که مثالهای آن در زمان رضاشاه و محمدرضا به خوبی قابل رؤیت است.
3- به نظر ملیگراها مردم ایران میدانستند که رژیم پهلوی را نمیخواهند ولی نمیدانستند چه چیزی را میخواهند؛ آیا این تفسیر تاریخی درست است؟
قطعا غلط است، زیرا شعارهای انقلاب کاملاً ایجابی بود و وقتی مردم میگفتند: استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی میدانستند منظور از حکومت اسلامی به امامت حضرت امام چیست. میشل فوکو یک فیلسوف فرانسوی است که در کتاب ایرانیها چه رویایی در سر دارند، میگوید: ایرانیان به دنبال معنویتگرایی سیاسی و دخالت دین در سیاست هستند و به همین دلیل هم خواستار حکومت اسلامی هستند و به خواستههای حکومت اسلامی آگاهند.
ملیگراها هم به نوعی اسلام را میخواستند، همانگونه که دکتر بازرگان میگوید اما فرقی بین این دو وجود دارد که ملیگراها اسلام را برای ایران میخواستند اما امام ایران را برای اسلام میخواست؛ در هردو صورت هر دو گروه بهنوعی خواستار اسلام بودند.
4- جریان ملیگراها به دنبال سرنگونی نظام استبدادی و استکباری بودند یا به دنبال اصلاحات؟
ملیگراها حتی ملی-مذهبیها دنبال اصلاح بودند و به این راضی شدند که شاه یک انتخابات آزاد برگزار کند، یک مجلس واقعی باشد که نمایندگان را مردم انتخاب کنند که شاه مطابق مصوبات مجلس عمل کند و در واقع یک دموکراسی سلطنتی باشد راضی هستند.
مثلاً در اواخر دوره پهلوی که بختیار نخستوزیر شد از همین ملیگراها بود که خواهان ساقط کردن سلطنت و تشکیل حکومت دموکراتیک نبودند، میخواست حکومت را ساقط کند ولی یک حکومت دموکراسی میخواست که شاه مطابق خواسته ملت عمل کند.
5- آیا جریانهای لیبرالی با توجه به اینکه تصوری از اسلام ناب نداشتند میتوانستند رهبری انقلاب اسلامی را به دست بگیرند؟
تمام جریانها اعم از چپ و راست خواستار رهبری بودند اما در طول تاریخ نهضتی نبود که بدون حضور مراجع و علما صورت گرفته باشد. کمونیستها و لیبرالها توانستند دانشگاهیان را جذب کنند ولی حرفهایشان برای توده جامعه مفهوم نبود و از همه مهمتر با اعتقادات مردم سازگار نبود.
در واقع اولاً اینکه چون این جریانات مطابق تفکرات اسلامی و جامعه نبود، دوم اینکه آموزههای غربی اینها با نگاههای اعتقادی مردم نمیساخت و قابلفهم برای عموم نبود، چون مردم حرف این جماعت را نمیفهمیدند قابلپذیرش نبود؛ سوم اینکه ابزار ارتباطی نداشتند؛ نه مردم در آن زمان به معنای الآن اهل مطالعه بودند و نه روزنامهخوان؛ اما روحانیون همانند امام به الفاظ آشنایی همچون عاشورا و فرهنگ امام حسین با مردم سخن میگفتند و منبرهای آنها در دسترس مردم بود و سخنان علما برای عوام قابلفهم و آشنا بود؛ پس جریانات غیراسلامی توانایی حکومت بر این مردم را نداشتند.


