به گزارش دفتر ارتباطات فرهنگی دکتر رحیم پور ازغدی در دومین قسمت از گفتگوی صمیمی خود با جمعی از جوانان به تبیین ضروتهای اصلی انقلاب پرداخت. متن زیر اهم صحبتهای درگرفته پیرامون انقلاب است.
رحیم پور: وقتی مسلم را میگیرند و از او میپرسند که چرا نظم عمومی را برهم زدی، یکی از مطالبی که مطرح میکنند این است که داشتیم زندگیمان را میکردیم و همه را به جان هم انداختید؟ جواب ایشان این بود که ما داشتیم در مدینه زندگیمان را میکردیم و شما نامه نوشتید که آماده قیام هستید و نیاز به یک رهبر دارید.
تصور بر این است که اقلیتی به یک اکثریت گفته است که بیایید تا وضعتان را خوب کنیم، خیر، بلکه این اقلیت بیان کرده است که ما این وضعیت خفت بار را تحمل نمیکنیم و از حقمان نمیگذریم. زندگی دو تعریف دارد: یکی تعریف مادی است، یعنی انسان همان قدر زنده است که اسب زنده است، یک تعریف هم این است که سیدالشهدا فرمودند که زندگی زیر سایه ظلم عین مرگ است، این تعریف الهی از دین است.
تفاوت جبر دیکتاتوری با جبر قانون
ما یک جبر به نام دیکتاتوری داریم و یک جبر به نام قانون و این دو با هم یکی نیست، جبر دیکتاتوری میگوید که من به قانون کاری ندارم. جبر قانونی مثل این است که شما قانون را پذیرفتی و ناراحتی که چرا باید سرچهارراه برای چراغ قرمز بایستی، آزادی عبور از چراغ قرمز جزء حقوق شهروندی نیست.
فرق مردم سالاری دینی با دموکراسی در این است که اگر به فردی رای دادی و فردا صبح نه چهار سال دیگر، فردا صبح خیانت کرد و اطاعت از او حرام است. اگر ولی فقیه را انتخاب کنند و هفته دیگر معلوم شود که خیانت میکرد و سازش میکند، در ولایت فقیه هم که اینگونه باشد، او نیز مقبولیت و مشروعیتش از بین میرود. اگر ولی فقیه بابت مسئلهای بگوید دلم خواست، او دیگر مشروعیت ندارد.
حق مردم نسبت به مسئولین در جامعه
خود مردم مستقیم حق دارند تا نسبت به ولی فقیه تذکر و مطلبی داشته باشند. محافظه کاری در فرهنگ شیعه نیست. انقلابیون و کسانی که برای انقلاب فداکاریهای زیادی کردند، نسبت به مشکلات و ناکامیها معترض هستند و اتفاقا همینها دنبال راهکار میگردند. از انتخابات تا انتخابات باید آن مسئول را تحمل کنیم ولی تحمل به معنای انتقاد کردن هم هست که هم انتقاد و هم اعتراض کنیم.
آیا در سیستمی جمهوری اسلامی اعتراض به سه قوه و ... به معنای اعتراض به نظام و سیستم است؟ در قانون اساسی وقتی آزادی بیان و انتقاد و احزاب به رسمیت شناخته میشود و اگر اینها نباشد ما اسلام را داریم که امیرالمومنین میفرماید: امر به معروف و نهی از منکر شما راجع به مسئولین نه فقط حق شماست، حق من هم هست که از من انتقاد و سوال کنید.
سیستم را عدهای به لجن میکشند تا خودشان دوباره به این سیستم بیایند، این خیلی خنده دار و تاسف آور است. اتفاقا باید از آمریکا یاد گرفت که چگونه خط قرمزها را نگاه میدارند و هیچگاه اصل منافع سیاسی و قانون ایالات متحده را زیر سوال نبردند. هیچ کدامشان لیبرال دموکراسی را زیر سوال نبردند، کدام قانون هست که امر به معروف و نهی از منکر به مسئولان ارتداد است؟
فردی را داریم که امنیتی ترین روحانی کشور است که لازم هم بوده است، اطلاعاتی و امنیتی ترین دولت جمهوری اسلامی ایران همین دوران بوده است، نباید اپوزیسیون باشد که جامعه نباید امنیتی باشد، اطلاعات و امنیت یک بخشی اش لازمه هر حکومتی است که اگر نباشیم تبدیل به عراق و سوریه میشویم. یعنی شما در بخش سیاسی، فرهنگی و ... اطلاعاتی بازی در بیاوریم که این خوب نیست.
آن مسئولی که کاری را مدعی میشود که نمیتواند انجام بدهد و سوال بعدی این است که چرا شورای نگهبان اینها را تایید صلاحیت میکند و این یک نکته دیگری است که دربارهاش صحبت میکنیم.


