جزئیاتی از اجرایی شدن معاهده ایران و روسیه

شما اینجا هستید

جزئیاتی از اجرایی شدن معاهده ایران و روسیه

سپر روسی در مقابل ماشه

مهدی سیف‌تبریزی: پیمان جامع استراتژیک همکاری میان ایران و روسیه که ۲۸ دی ۱۴۰۳ توسط ولادیمیر پوتین و مسعود پزشکیان امضا و از ۱۰ مهر به طور رسمی الزامی و اجرایی شد، نه‌تنها چارچوبی ۲۰ ساله برای تعمیق پیوندهای استراتژیک دو کشور فراهم می‌آورد، بلکه نمادی از اراده جمعی برای مقابله با هژمونی غرب و ترسیم نقشه‌ای نوین از همکاری‌های منطقه‌ای و جهانی است. در حالی که غرب با فعال‌سازی مکانیسم ماشه و بازگرداندن تحریم‌های سازمان ملل علیه ایران، تلاش می‌کند فشارهای اقتصادی را تشدید کند، این پیمان همچون پلی استوار، ظرفیت‌های عظیم دو کشور را در حوزه‌های اقتصادی، امنیتی، فناوری و سیاسی همگرا می‌کند. در ادامه با نگاهی عمیق به این ظرفیت‌ها، بر پتانسیل‌های بالای اجرای پیمان در توسعه متقابل و در عین حال، به نقش کلیدی همکاری‌های دوجانبه در خنثی‌سازی اثرات تحریم‌ها می‌پردازیم. در جهانی که شرق در حال بیداری است، ایران و روسیه نه‌تنها شرکای راهبردی، بلکه معماران یک اکوسیستم پایدار و مقاوم در برابر توفان‌های تحریمی به شمار می‌روند.

 

· ظرفیت‌های چندبعدی پیمان؛ موتور محرک توسعه مشترک

  اجرایی شدن پیمان جامع استراتژیک که شامل بیش از ۴۰ بند در حوزه‌های متنوع است، دریچه‌ای به سوی افق‌های نوین برای هر دو کشور می‌گشاید. در عرصه اقتصادی، این پیمان ظرفیت‌های بالقوه‌ای را برای افزایش حجم تجارت دوجانبه از ۵ میلیارد دلار فعلی به بیش از ۳۰ میلیارد دلار در سال‌های آتی فعال می‌کند. تمرکز بر کریدور حمل‌ونقل شمال - جنوب (INSTC) که ایران و روسیه را به عنوان محورهای اصلی به هم متصل می‌کند، می‌تواند زمان انتقال کالا از هند به اروپا را از ۴۵ روز به ۱۰ روز کاهش دهد و هزینه‌ها را تا ۳۰ درصد پایین بیاورد. برای ایران، این کریدور نه‌تنها بازارهای وسیع اوراسیا را در دسترس قرار می‌دهد، بلکه با اتصال بنادر جنوبی به شبکه ریلی روسیه، وابستگی به مسیرهای غربی را به حداقل می‌رساند. البته روسیه نیز از این ظرفیت بهره می‌برد؛ جایی که تحریم‌های غرب بر صادرات انرژی‌اش سایه افکنده، ایران به عنوان شریک کلیدی در صادرات گاز و نفت، ثبات زنجیره تأمین را تضمین می‌کند. پروژه‌های مشترک مانند توسعه میدان‌های گازی پارس جنوبی با فناوری روسی می‌تواند تولید گاز ایران را تا ۲۰ درصد افزایش دهد و مازاد آن را به بازارهای شرق اروپا صادر کند و روسیه از ورود به بازارهای غرب آسیا سود ببرد.

 

در حوزه انرژی، این پیمان ظرفیت‌های هم‌افزایی عظیمی را آشکار می‌کند. ایران با ذخایر هیدروکربنی خود - دومین ذخایر گاز جهان و چهارمین ذخایر نفت - می‌تواند شریک استراتژیک روسیه در اوپک‌پلاس باشد. همکاری در فناوری‌های نوین انرژی، از جمله رآکتورهای کوچک مدولار (SMR) که روسیه در آن پیشرو است، ایران را به سمت تولید انرژی هسته‌ای پایدار سوق می‌دهد. این همکاری نه‌تنها تنوع‌بخشی به سبد انرژی هر دو کشور را تضمین می‌کند، بلکه سپری محکم در برابر نوسانات بازار جهانی ایجاد می‌کند. برای روسیه که با کاهش تقاضای اروپایی روبه‌رو است، بازار مصرفی ۹۰ میلیونی ایران و مسیرهای ترانزیتی‌اش، دریچه‌ای به سوی آسیای مرکزی و جنوب شرق آسیا می‌گشاید. تحلیل‌ها نشان می‌دهد اجرای این بندها می‌تواند رشد اقتصادی ایران را سالانه ۱.۵ درصد و روسیه را یک درصد افزایش دهد؛ با تمرکز بر سرمایه‌گذاری‌های متقابل در زیرساخت‌های انرژی.

 

حوزه امنیتی و نظامی، یکی دیگر از ستون‌های پیمان است که ظرفیت‌های دفاعی دو کشور را به سطحی بی‌سابقه ارتقا می‌بخشد. با توجه به تهدیدات مشترک از سوی ناتو و بی‌ثباتی‌های منطقه‌ای، همکاری در تولید تسلیحات پیشرفته، از موشک‌های بالستیک تا پهپادهای رزمی، نه‌تنها استقلال دفاعی ایران را تقویت می‌کند، بلکه روسیه را از انزوای تحریمی نجات می‌دهد. تبادل فناوری‌های سایبری و اطلاعاتی که طبق بندهای پیمان الزامی است، می‌تواند شبکه‌های دفاعی مشترک را در برابر حملات هیبریدی مقاوم کند. برای هر دو کشور، این همکاری به معنای صرفه‌جویی میلیاردی در هزینه‌های نظامی و افزایش بازدارندگی است؛ جایی که ایران از تجربه روس‌ها در جنگ‌های نامتقارن بهره می‌برد و روسیه از موقعیت ژئوپلیتیک ایران در خلیج فارس.

 

در عرصه فناوری و علمی، پیمان ظرفیت‌های بالقوه‌ای را برای نوآوری مشترک فراهم می‌آورد. همکاری در فضا؛ از پرتاب ماهواره‌های ایرانی توسط سایوز روسی تا توسعه ایستگاه‌های فضایی مشترک، ایران را به جمع قدرت‌های فضایی می‌برد و روسیه را از انحصار غرب رها می‌کند. در حوزه هوش مصنوعی و بیوتکنولوژی، تبادل دانشمندان و مراکز تحقیقاتی می‌تواند به حل چالش‌های مشترک مانند تغییرات اقلیمی کمک کند.

حمله ماه سپتامبر آن به رهبران سیاسی حماس در قطر - هفتمین کشوری که از حملات ۷ اکتبر ۲۰۲۳ علاوه بر سرزمین‌ فلسطین مورد حمله اسرائیل قرار گرفته است - کشورهای خلیج‌فارس را متزلزل کرده و اعتبار چتر امنیتی ایالات متحده را زیر سوال برده است. در ۲ سال گذشته، رهبران اسرائیل از تضعیف رهبری حزب‌الله در لبنان، حملات مکرر خود به اهدافی در یمن و حمله به ایران استقبال کرده‌اند اما این اقدامات به جای تثبیت قدرت اسرائیل یا بهبود روابط با کشورهای عرب که مدت‌ها نسبت به ایران و نیروهای نیابتی آن محتاط بوده‌اند، نتیجه معکوس داده است. کشورهایی که زمانی اسرائیل را به عنوان یک شریک بالقوه می‌دانستند، اکنون به آن به عنوان یک بازیگر خطرناک و غیرقابل پیش‌بینی نگاه می‌کنند.

 

این هفته دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا و بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل از جزئیات «طرح صلح جدید» خبر دادند و این چارچوب را به عنوان پیشرفتی بزرگ و راهی برای بازگشت ثبات به منطقه دانستند اما تا زمانی که اسرائیل به رفتار تهاجمی خود ادامه دهد و خواسته‌ها و نگرانی‌های مشروع فلسطینیان را نادیده بگیرد، چشم‌انداز این طرح تیره و تار است. اگرچه بسیاری از رهبران منطقه از این اعلامیه استقبال کرده‌اند اما بعید به نظر می‌رسد این طرح بتواند خسارات ۲ سال جنگ را جبران کند. پیش از حمله ۷ اکتبر ۲۰۲۳، اسرائیل با حمایت قوی آمریکا امیدوار بود منطقه را به نفع خود بازسازی و خود را به عنوان شریکی برای دولت‌های عرب معرفی کند و در عین حال رقبا، به‌ویژه ایران را کنار بگذارد اما اکنون اسرائیل فقط خود را منزوی کرده، کشورهای عرب را نسبت به تحمل هزینه‌های اعتباری و سیاسی همکاری با آن بی‌میل کرده و شرکای سابق را به دشمنانی محتاط تبدیل کرده است.

 

از سویی، شبح یک اسرائیل خشمگین، کشورهای خاورمیانه را از ایالات متحده آمریکا دور می‌کند.

بسیاری از کشورهای منطقه با متنوع‌سازی مشارکت‌های امنیتی خود، سرمایه‌گذاری در استقلال خود و دور شدن از عادی‌سازی روابط با اسرائیل، به تجاوز اسرائیل پاسخ می‌دهند. انبوهی از پروژه‌هایی که به دنبال نزدیک‌تر کردن اسرائیل به کشورهای عرب بودند، احتمالاً به حاشیه رانده خواهند شد. این مهم خبر بدی نه‌تنها برای اسرائیل، بلکه برای آمریکا نیز هست. حمایت بی‌دریغ آمریکا از اسرائیل، جایگاه واشنگتن در منطقه را تضعیف می‌کند. در حالی که زمانی تهدید ایران می‌توانست کشورهای منطقه را به نزدیکی به خط آمریکا تشویق کند، اکنون شبح یک اسرائیل خشمگین آنها را از ایالات متحده دور می‌کند.

 

آمریکا باید نسبت به تغییرات در حال وقوع در خاورمیانه بیدار باشد. چارچوب پیشنهادی اخیر به خودی خود، روابط از هم گسیخته بین اسرائیل و منطقه وسیع‌تر را ترمیم نخواهد کرد. اگر واشنگتن از مهار اسرائیل امتناع ورزد و به دنبال یک پاسخ سیاسی عادلانه برای مساله فلسطین نباشد، خطر تضعیف روابط با شرکای کلیدی منطقه‌ای و از دست دادن نفوذ بر نظم منطقه‌ای در حال ظهور را به همراه خواهد داشت. عدم رسیدگی به مساله فلسطین و اجازه دادن به اسرائیل برای رفتار تهاجمی و بدون مجازات، موج جدیدی از رادیکالیسم را دامن خواهد زد که منافع ایالات متحده، ثبات منطقه‌ای و امنیت جهانی را تهدید خواهد کرد.

 

بیش از ۲ دهه، اسرائیل توانسته بود با تعدادی از کشورهای عرب اهداف مشترکی داشته باشد. مصر نخستین کشور عربی بود که در نتیجه توافق کمپ دیوید در سال ۱۹۷۸ روابط خود را با اسرائیل عادی کرد. صلح بین دو طرف بیش از ۴ دهه است برقرار است، اگرچه ارتباطات و تبادلات قابل توجه در سطح عمیق‌تر اجتماعی محقق نشده است. تا همین اواخر، مصر ترکیه را رقیب اصلی خود در شرق مدیترانه می‌دانست. روابط بین دو کشور سال ۲۰۱۳ پس از سرنگونی «محمد مرسی» نخستین رئیس‌جمهور اسلام‌گرای منتخب دموکراتیک مصر، بشدت کاهش یافت. ترکیه بشدت از وی حمایت کرد و با کودتایی که «عبدالفتاح سیسی» رئیس‌جمهور مصر را به قدرت رساند، مخالفت کرد. در نتیجه مصر تحت ریاست سیسی قراردادهای دوجانبه با اسرائیل منعقد و با اسرائیل در چارچوب مجمع گاز شرق مدیترانه همکاری کرد. فراتر از همکاری در زمینه انرژی، مصر هماهنگی امنیتی خود را با اسرائیل در صحرای سینا تعمیق بخشیده و به اسرائیل اجازه داده است علیه گروه‌های شبه‌نظامی در این منطقه فعالیت کرده و به مدیریت مرز غزه بپردازد.

 

این معادلات پس از حملات ۷ اکتبر ۲۰۲۳ تغییر کرد؛ تجاوزات اسرائیل، قاهره را مجبور به اتخاذ موضع متفاوتی کرده است. ماه سپتامبر، سیسی اسرائیل را دشمن نامید که یک تغییر لفظ قابل توجه توسط دولتمردان مصری بود. وی همچنین گام نمادینی در کاهش همکاری امنیتی با اسرائیل برداشت. مصر و رقیب سابقش ترکیه، رزمایش دریایی مشترکی در شرق مدیترانه انجام دادند که هدف آن تعمیق همکاری دفاعی آنها بود.

برای ایران، این پیمان پلی به سوی فناوری‌های دوگانه (نظامی - غیرنظامی) است، در حالی که روسیه از بازار مصرفی و نیروی انسانی جوان ایران سود می‌برد. تحلیل‌های کارشناسی حاکی از آن است اجرای این ظرفیت‌ها می‌تواند تولید ناخالص داخلی فناوری‌محور هر دو کشور را تا ۱۵ درصد در دهه آینده افزایش دهد.

 

· همکاری استراتژیک؛ سپری در برابر توفان تحریم‌ها

  در حالی که تحریم‌های غرب همچون سایه‌ای سنگین بر اقتصاد ایران سنگینی می‌کند، همکاری با روسیه به عنوان کلیدی برای خنثی‌سازی این فشارها عمل می‌کند. اجرایی شدن پیمان جامع دقیقاً همزمان با فعال‌سازی اسنپ‌بک توسط تروئیکای اروپا، پیامی قاطع به جهان ارسال می‌کند: روسیه نه‌تنها این اقدام را غیرقانونی می‌داند، بلکه متعهد به عدم اجرای آن است. این همزمانی، نمادی از همگرایی استراتژیک است که حمایت‌های روسیه از ایران را در مجامع بین‌المللی، طبق بندهای سیاسی پیمان، عملیاتی می‌کند.

 

نمونه بارز این حمایت، اظهارات واسیلی نبنزیا، نماینده روسیه در سازمان ملل و رئیس دوره‌ای شورای امنیت سازمان در اکتبر ۲۰۲۵ است. نبنزیا ۹ مهر اعلام کرد: «روسیه بازگشت تحریم‌های سازمان ملل علیه ایران را به رسمیت نمی‌شناسد و هیچ الزامی برای اجرای آن نمی‌بیند». او حتی پیش‌بینی کرد این تحریم‌ها «تا ۲ هفته دیگر تمام می‌شود». این موضع نه‌تنها فشار بر ایران را کاهش می‌دهد، بلکه الگویی برای دیگر اعضای بریکس و سازمان همکاری شانگهای (SCO) فراهم می‌آورد. در اجلاس شانگهای در تیانجین چین (اول سپتامبر ۲۰۲۵)، پزشکیان بر قطع وابستگی به دلار و ایجاد مکانیسم‌های مالی جایگزین تأکید کرد که روسیه با حمایت از آن، مسیر دور زدن تحریم‌ها را هموار خواهد کرد. این همکاری ظرفیت‌های عظیمی در غیرعملیاتی کردن تحریم‌ها ایجاد می‌کند. در بریکس که ایران سال ۲۰۲۴ به عضویت کامل درآمد و روسیه یکی از بنیان‌گذاران آن است، پیمان ایران - روسیه می‌تواند به عنوان الگویی برای تجارت بدون دلار عمل کند. حجم تجارت دوجانبه که سال ۲۰۲۴ به ۵ میلیارد دلار رسید، با تمرکز بر ارزهای ملی و سیستم‌های پرداخت جایگزین مانند SPFS روسی و SEPAM ایرانی، می‌تواند به ۳۰ میلیارد دلار جهش کند. سازمان شانگهای نیز با ۹ عضو و تمرکز بر امنیت اقتصادی، بستری برای سرمایه‌گذاری‌های مشترک فراهم می‌آورد؛ جایی که روسیه و ایران در پروژه‌های زیرساختی مانند خطوط لوله گاز، تحریم‌ها را بی‌اثر می‌کنند. تحلیل‌ها نشان می‌دهد این همگرایی می‌تواند اثرات تحریم‌ها بر GDP ایران را تا ۲۵ درصد کاهش دهد، در حالی که روسیه از دسترسی به بازارهای غرب آسیا سود خواهد برد. حمایت‌های روسیه در شورای امنیت مانند ارائه پیش‌نویس تمدید ۶ ماهه برجام در ۲۸ شهریور/ ۱۹ سپتامبر، دقیقاً بر اساس بندهای سیاسی پیمان است که بر «هماهنگی در مجامع بین‌المللی» تأکید دارد. این اقدامات، نه‌تنها فشارهای غربی‌ها را خنثی می‌کند، بلکه جهان چندقطبی را تقویت می‌کند؛ جایی که بریکس و شانگهای به عنوان قطب‌های جایگزین، نظم مبتنی بر چندجانبه‌گرایی را ترویج می‌کنند. برای ایران، این همکاری به معنای عبور از انزوای مصنوعی ساخته‌شده توسط غربی‌ها و برای روسیه، اهرمی برای مقابله با تحریم‌های خود است. در نهایت، این پیمان نشان می‌دهد تحریم‌ها نه ابدی، بلکه قابل دور زدن با اراده جمعی است.

 

اجرایی شدن پیمان جامع استراتژیک ایران و روسیه، بیش از یک سند دیپلماتیک، الگویی برای عصر نوین است. در حالی که غرب با اسنپ‌بک تلاش می‌کند هژمونی خویش را احیا کند، این همکاری نمادی از مقاومت و پیشرفت است؛ جایی که ظرفیت‌های اقتصادی، امنیتی و فناوری دو کشور، پلی به سوی توسعه پایدار می‌زند و تحریم‌ها را به حاشیه می‌راند. با الگوبرداری از این مدل در بریکس و شانگهای، جهان چندقطبی به واقعیتی در حال تحقق بدل می‌شود.

 

« گسترش نظامی‌گری در غرب آسیا

رفتار تهاجمی اسرائیل بدون مجازات، موج جدیدی از رادیکالیسم را دامن خواهد زد که منافع ایالات متحده، ثبات منطقه‌ای و امنیت جهانی را تهدید خواهد کرد.

بعد از حمله حماس در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ به اسرائیل، منطقه غرب آسیا جولانگاه نیروها و هواپیما‌های نظامی اسرائیلی بوده و ناامنی و بی‌ثباتی در این منطقه بحرانی جهان تشدید شده است به طوری که اکنون هیچ کشوری در منطقه از گزند حمله اسرائیل در امان نیست.

در این ارتباط «گالیپ دالای» پژوهشگر ارشد در چتم هاوس و کارشناس مسائل خاورمیانه در مقاله‌ای که در سایت تحلیلی فارن افرز منتشر شد، نوشت: «کشورهای خاورمیانه به طور فزاینده‌ای اسرائیل را به عنوان تهدید مشترک جدید خود می‌بینند. جنگ اسرائیل در غزه، سیاست‌های نظامی توسعه‌طلبانه آن و موضع تجدیدنظرطلبانه‌اش، منطقه را به گونه‌ای تغییر داده که کمتر کسی پیش‌بینی می‌کرد.

قبل از جنگ فعلی، برخی کشورهای خلیج‌فارس به طور آزمایشی با اسرائیل همسو شدند، زیرا ایران را تهدید اصلی امنیت خود می‌دانستند. ظهور اسلام سیاسی و قیام‌های عربی ۲۰۱۱ این همسویی را تقویت کرد، زیرا حاکمان خلیج‌فارس و اسرائیل به طور یکسان از این موضوع می‌ترسیدند که این جنبش‌ها بتوانند رژیم‌ها را سرنگون کنند، منطقه را تغییر شکل دهند و نقش منطقه‌ای اسرائیل را محدود کنند. توافقنامه‌های آبراهام - توافقنامه‌های عادی‌سازی روابط که سال ۲۰۲۰ با کمک ایالات متحده بین اسرائیل و تعداد انگشت‌شماری از کشورهای عرب مورد مذاکره قرار گرفت - از دل این بستر بیرون آمد و هدف اصلی آن مهار ایران و مصون نگه داشتن رژیم‌های عرب از هر گونه تحول داخلی و منطقه‌ای احتمالی بود.

 

اقدامات اسرائیل چنان خشمی را در سراسر جهان عرب برانگیخته است که هرگونه همسویی آشکار با اسرائیل به تهدید مستقیم مشروعیت و امنیت این کشورها تبدیل شده است.

 

با این حال امروز منطق عادی‌سازی در حال فروپاشی است. دکترین جدید دفاع رو به جلوی اسرائیل که نقض حاکمیت سایر کشورها را به دلخواه خود در پی دارد، باعث شده است همه کشورهای منطقه احساس ناامنی کنند. جنگ ویرانگر غزه، گسترش شهرک‌های اسرائیلی در کرانه باختری، رویکرد سازش‌ناپذیر اسرائیل در لبنان و حملات مکرر آن به سوریه و تجاوز به خاک سوریه، حفظ روابط رسمی با اسرائیل را به یک مسؤولیت سیاسی و استراتژیک برای دولت‌های عرب تبدیل کرده است. در واقع، اقدامات اسرائیل چنان خشمی را در سراسر جهان عرب برانگیخته که هرگونه همسویی آشکار با اسرائیل به تهدیدی مستقیم برای مشروعیت و امنیت این کشورها تبدیل شده است. بر اساس تحلیل نظرسنجی‌های اخیر توسط گروه تحقیقاتی «بارومتر عرب»، حمایت عمومی از عادی‌سازی روابط با اسرائیل در سراسر منطقه همچنان بسیار پایین است به طوری که هیچ کشوری از ۱۳ درصد حمایت فراتر نرفته و مراکش پس از حملات ۷ اکتبر، از ۳۱ درصد در سال ۲۰۲۲ به تنها ۱۳ درصد در سال ۲۰۲۳ کاهش یافته است.

 

عربستان سعودی که زمانی تحت فشار شدید آمریکا برای عادی‌سازی روابط با اسرائیل بود، اکنون نه‌تنها به دلیل خطرات داخلی، بلکه به دلیل تردید درباره قابل اعتماد بودن اسرائیل به عنوان یک شریک استراتژیک، با توجه به طیف وسیعی از اقدامات تهاجمی اسرائیل در سال‌های اخیر در این زمینه مردد است. امارات عربی متحده که زمانی نزدیک‌ترین متحد اسرائیل در خلیج‌فارس بود، مخالفت خود را با تهاجمات اسرائیل به طور علنی بیان کرده است. پس از حمله اسرائیل به مذاکره‌کنندگان حماس در دوحه، قطر خود را به عنوان منتقد اصلی جهان عرب از سیاست‌های اسرائیل در غزه معرفی کرده است. کویت و عمان همچنان از هرگونه ارتباط با اسرائیل که می‌تواند مشروعیت داخلی دولت‌های آنها را تضعیف کند، مردم آنها را به مخالفت برانگیزد یا استراتژی‌های دقیق تعادل منطقه‌ای آنها را پیچیده کند، کناره‌گیری کرده و محتاط هستند. اسرائیل که زمانی توسط برخی سیاست‌گذاران خلیج‌فارس و ایالات متحده آمریکا به عنوان ستون بالقوه امنیت خلیج‌فارس تصور می‌شد، اکنون به عنوان یک مهاجم و تهدیدی بی‌ثبات‌کننده دیده می‌شود.

 

تغییر موضع ترکیه نیز به همان اندازه قابل توجه است. آنکارا سال‌ها رفتار اسرائیل با فلسطینی‌ها را محکوم می‌کرد اما با آن به عنوان یک رقیب امنیتی مستقیم رفتار نمی‌کرد. اسرائیل نیز آشکارا به دنبال خصومت با ترکیه در مسائل ژئوپلیتیک و امنیتی نبود. در جریان بن‌بست سال ۲۰۲۰ بین یونان و ترکیه در شرق مدیترانه، اسرائیل در مقایسه با مصر و بسیاری از کشورهای اروپایی، موضع بسیار نرم‌تری در قبال ترکیه اتخاذ کرد. در جنگ ۲۰۲۳ بین آذربایجان و ارمنستان، هم اسرائیل و هم ترکیه از آذربایجان حمایت کردند و تجهیزات نظامی آن را تأمین کردند. اسحاق هرتزوگ، رئیس اسرائیل در سال ۲۰۲۲ سفری رسمی به آنکارا داشت و تنها ۲ هفته قبل از ۷ اکتبر، رجب طیب اردوغان، رئیس‌جمهور ترکیه و نتانیاهو در حاشیه مجمع عمومی سازمان ملل در نیویورک دیدار و همکاری‌های بالقوه انرژی در شرق مدیترانه را بررسی کردند.

 

اکنون جنگ غزه، دو طرف را از هم دورتر کرده است. ترکیه به عنوان مجازاتی برای عملیات در غزه، تجارت با اسرائیل را به حالت تعلیق درآورده و حریم هوایی خود را به روی اسرائیل بسته است. اقدامات اسرائیل در سوریه نیز ترکیه را عمیقاً نگران کرده است، زیرا طولانی‌ترین مرز زمینی ترکیه با سوریه است و میلیون‌ها پناهنده از زمان شروع جنگ داخلی سوریه بیش از یک دهه پیش وارد ترکیه شدند. آنکارا خواهان یک همسایه باثبات و دمشق متمرکز است. در مقابل، اسرائیل از گروه‌های اقلیت در جنوب سوریه حمایت و در خاک سوریه پیشروی و دولت جدید این کشور را تضعیف کرده و تفرقه و بی‌ثباتی را ترویج می‌دهد. با تبدیل سوریه به یک منطقه کلیدی رقابت ژئوپلیتیک، ترکیه اکنون اسرائیل را به عنوان تهدیدی بزرگ می‌بیند.

تجدیدنظرطلبی و تجاوز اسرائیل، نظامی‌سازی و تنوع‌بخشی به استراتژی‌های دفاعی در سراسر منطقه خاورمیانه را تسریع می‌کند.

 

باید گفت تجدیدنظرطلبی و تجاوز اسرائیل، نظامی‌سازی و تنوع‌بخشی به استراتژی‌های دفاعی در سراسر منطقه را تسریع می‌کند. کشورهای منطقه خاورمیانه از این دو سال درگیری درس‌هایی می‌گیرند، از جمله عملکرد ضعیف تسلیحات روسی در درگیری بین ایران و اسرائیل و محدودیت‌های سیاسی و امنیتی‌ای که با اتکا به سیستم‌های تسلیحاتی آمریکایی همراه است. دولت‌ها با سرمایه‌گذاری در قابلیت‌های بومی و تنوع‌بخشی به تأمین‌کنندگان خود، از این خطرات جلوگیری می‌کنند. عربستان سعودی همکاری خود را با چین در زمینه موشک‌ها و پهپادها گسترش داده، به دنبال بومی‌سازی بیشتر تولید دفاعی است و اخیراً یک پیمان همکاری دفاعی با پاکستان امضا کرده که نشان‌دهنده تمایل آن برای مشارکت‌های امنیتی جایگزین و قصد ایجاد روابط با یک قدرت مسلمان دیگر خارج از معماری امنیتی به رهبری ایالات متحده آمریکا است. امارات جت‌های جنگنده فرانسوی خریداری و با کره‌جنوبی در زمینه دفاع موشکی و انرژی هسته‌ای همکاری و ظرفیت‌های تکنولوژیک خود را تقویت کرده و در عین حال وابستگی خود را به ایالات متحده کاهش داده است. قطر و کویت یوروفایتر تایفون را از بریتانیا و ایتالیا خریداری کرده‌اند و خود را بیشتر در شبکه‌های امنیتی اروپا جا داده‌اند. کشورهای خلیج‌فارس همگی در حال خرید پهپادهای مقرون‌به‌صرفه ترکیه هستند. ترکیه نیز ماه آگوست از سامانه دفاع هوایی یکپارچه «گنبد فولادی» خود رونمایی کرد که با سامانه دفاع ضدموشکی گنبد آهنین اسرائیل قابل مقایسه است.

 

این شبکه رو به گسترش مشارکت‌ها، فضای کمتری را برای اسرائیل باقی می‌گذارد. ابتکارات منطقه‌ای مانند توافقنامه‌های آبراهام، کریدور اقتصادی هند - خاورمیانه-اروپا (یک پروژه تجاری و ارتباطی تحت حمایت ایالات متحده آمریکا که هند، خاورمیانه و اروپا را به هم متصل می‌کند)، اجلاس نگو (یک مجمع امنیتی منطقه‌ای که اسرائیل را با شرکای عربی و غربی گرد هم آورد) و I2U2 که هند، اسرائیل، امارات و آمریکا را برای همکاری‌های فناوری و اقتصادی گرد هم می‌آورد، برای ایجاد نظم جدیدی که ریشه در همکاری اعراب و اسرائیل تحت نظارت آمریکا دارد، طراحی شده بودند. هدف، پیوند دادن کشورهای عرب با اسرائیل، حذف ترکیه و مهار ایران بود. مقامات آمریکایی و اسرائیلی تصور می‌کردند عادی‌سازی روابط و پذیرش بیشتر اسرائیل در منطقه اجتناب‌ناپذیر است. باید گفت این چشم‌انداز اکنون در حال فروپاشی است. سیاست‌های اسرائیل این موضوع را به یک خطر داخلی و استراتژیک برای رهبران عرب و دولت‌های‌شان تبدیل کرده است.

 

حاکمان خلیج‌فارس اکنون می‌دانند اسرائیل غیرقابل پیش‌بینی و تهاجمی بوده و تضمین‌های امنیتی آمریکا غیرقابل اعتماد است.

 

حمله اسرائیل به دوحه این پویایی‌ها را برجسته کرد. قطر میانجی بین اسرائیل و حماس، همچنین متحد نزدیک آمریکاست که میزبان بزرگ‌ترین پایگاه ایالات متحده در منطقه است. این حمله نه‌تنها قطر، بلکه اعتبار و پرستیژ آمریکا را نیز تضعیف کرد. از این حمله حاکمان خلیج‌فارس درس گرفتند که اسرائیل غیرقابل پیش‌بینی و تهاجمی و تضمین‌های امنیتی آمریکا غیرقابل اعتماد است. در نتیجه آنها به دنبال روابط متنوع با سایر قدرت‌ها و گسترش سرمایه‌گذاری در صنایع دفاعی داخلی خواهند بود.

 

این تحولات صف‌بندی‌های جدیدی ایجاد خواهد کرد که می‌تواند منطقه را تغییر شکل دهد. ترکیه و عربستان سعودی، دو قدرت مهم منطقه‌ای، احتمالاً همکاری نزدیک‌تری خواهند داشت. اگرچه آنها قبلاً در بسیاری از نقاط داغ منطقه‌ای از جمله لیبی رقیب بودند اما اکنون نگرانی‌های مشترکی درباره بی‌ثباتی منطقه‌ای و نقش مخرب اسرائیل دارند. آنها می‌توانند با هم برای ایجاد ثبات در سوریه همکاری کنند و تلاش‌های مشترک را در مجامع چندجانبه برای پایان دادن به جنگ در غزه و مهار تجاوز اسرائیل هماهنگ کنند. در این راستا «هاکان فیدان» وزیر خارجه ترکیه خواستار ایجاد یک پلتفرم امنیتی مشترک با کشورهای منطقه، به‌ویژه مصر و عربستان سعودی شده است. اردوغان و محمد بن‌سلمان، هر دو باید هزینه‌های سیاسی داخلی ناشی از جنگ غزه را مدیریت کنند. اردوغان با خشم عمومی فزاینده‌ای به دلیل ادامه تجارت با اسرائیل و فشار از سوی حوزه‌های انتخابیه اسلام‌گرا و محافظه‌کار برای اتخاذ موضعی سختگیرانه‌تر مواجه است. بن‌سلمان هم به دلیل در نظر گرفتن عادی‌سازی روابط با اسرائیل، با انتقادهایی در داخل پادشاهی عربستان و جهان عرب روبه‌رو است. همچنین هر دو باید با چشم‌انداز درگیری بیشتر بین اسرائیل و ایران مقابله کنند.

 

عربستان سعودی و ترکیه باید با احتیاط گام بردارند. برای عربستان سعودی، این به معنای ادامه تنش‌زدایی محتاطانه با ایران است که با میانجیگری چین در سال ۲۰۲۳ آغاز شد و خطرات تشدید تنش در یمن و خلیج‌فارس را کاهش می‌دهد. برای ترکیه، این به معنای ایجاد تعادل بین همکاری و رقابت در عراق، سوریه و قفقاز جنوبی است. هم عربستان سعودی و هم ترکیه به دنبال اطمینان از این هستند که بتوانند بدون اینکه ایران احساس کند در تنگنا قرار گرفته است، با آن مقابله کنند، زیرا یک ایران در تنگنا قرار گرفته می‌تواند تاکتیک‌های نامتقارن را دوچندان و بحران‌های جدیدی ایجاد کند.

 

ایالات متحده اگر می‌خواهد یک نظم منطقه‌ای کارآمد و معتبر را تقویت کند، نمی‌تواند از مخمصه فلسطینی‌ها چشم‌پوشی کند و تجدیدنظرطلبی اسرائیل را نادیده بگیرد.

 

برای ایالات متحده، این پویایی‌ها مستلزم ارزیابی مجدد استراتژی است. ادامه حمایت بی‌قید و شرط از اسرائیل، نفوذ آمریکا را تضعیف و این برداشت را تقویت می‌کند که واشنگتن منطقه را صرفاً از دریچه منافع اسرائیل می‌بیند. نخبگان منطقه‌ای در حال حاضر با حضور چین، اروپا، روسیه و سایر قدرت‌ها خود را از این وضعیت دور نگه می‌دارند. این روند تا زمانی که ایالات متحده با بی‌خیالی از اسرائیل حمایت کند و تاثیر آسیب‌های جانبی ناشی از آن را نسبت به روابط خود با سایر کشورهای منطقه نادیده بگیرد، سرعت خواهد گرفت. بدون اصلاح مسیر، ایالات متحده آمریکا در منطقه‌ای که کمتر با چالش ایران و بیشتر با نقش تجدیدنظرطلبانه و مخرب اسرائیل تعریف می‌شود، عقب خواهد ماند. اگر واشنگتن نتواند خود را وفق دهد، در نهایت در تخریب همان معماری استراتژیکی که سال‌ها به دنبال ساختن آن در خاورمیانه بود، همدست خواهد شد.

 

آمریکا با وزن قابل توجه خود، بدون شک برای آینده قابل پیش‌بینی، یک بازیگر مهم در منطقه باقی خواهد ماند اما برای حفظ اعتبار و نفوذ خود، باید رویکرد خود را با پرداختن مستقیم به نگرانی‌های مصر، کشورهای خلیج‌فارس و ترکیه و تلاش برای ایجاد چارچوب‌های امنیتی مشارکتی که اولویت آنها کاهش تنش، پیشگیری از درگیری و ادغام اقتصادی است، مجدداً تنظیم کند. این مهم تغییری فاحش از رویکرد اخیر آن جهت تشویق نظامی‌سازی منطقه و سیاست‌های بلوکی خواهد بود. واشنگتن باید سیاست خود را بیش از پیش در حمایت از یک راه‌حل عادلانه برای مساله فلسطین تثبیت کند. پایان دادن به کارزار ویرانگر اسرائیل در غزه، جلوگیری از خالی شدن این سرزمین از سکنه، متوقف کردن قحطی مصنوعی در آنجا و توقف الحاق کرانه باختری به اسرائیل باید نقطه شروع باشد. ایالات متحده اگر می‌خواهد یک نظم منطقه‌ای کارآمد و معتبر را تقویت کند، نمی‌تواند از مخمصه فلسطینی‌ها چشم‌پوشی کند و تجدیدنظرطلبی اسرائیل را نادیده بگیرد».

 
کلمات کلیدی: پیمان ایران و روسیه، همکاری استراتژیک ایران روسیه، تحریم‌های سازمان ملل، کریدور حمل‌ونقل شمال-جنوب، همکاری‌های امنیتی ایران روسیه، مقابله با هژمونی غرب، بریکس و سازمان شانگهای، خنثی‌سازی تحریم‌ها، توسعه متقابل ایران و روسیه، جهان چندقطبی.
 

پایان پیام

همراه ما باشید در پیام رسان های / ایتا / بله / ویراستی

فایل دانلودی: 
موضوع اصلی: 
علوم سیاسی
موضوع فرعی: 
موضوع فرعی یک