
بررسي و تحليل فراز و فرودهاي بازار بورس ايران
دكتر محمدجواد توكلي
به گزارش خبرنگار كانون طلوع مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره) سخنراني جناب آقاي دكتر محمدجواد توكلي در تاريخ 1399/3/25 با حضور اساتيد و اعضاي اين كانون در محل مؤسسه امام خميني(ره) برگزار شد.
در اين جلسه دكتر توكلي آخرين تحولات بورس را مورد نقد و ارزيابي قرار داد. وي در مقدمه به وجود 4 بازار بورس اوراق بهادار، فرابورس، بورس كالا و بورس انرژي اشاره كرد. تفاوت بورس و فرابورس در اين است كه دامنه نوسانات قيمت سهام در فرابورس بيشتر از بورس اوراق بهادار است، ريسكش هم بيشتر است، البته مقرراتش آسانتر است تا شركتهاي بيشتري بتوانند بيايند و در آن سرمايه گذاري كنند.
عضو هيات علمي گروه اقتصاد مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(رحمه الله عليه) در ادامه افزود: اگر بخواهيم تحليل كلي نسبت به بازار سرمايه داشته باشيم كه چه اتفاقاتي براي آن افتاده بايد يك مقداري به عقب برگرديم. ريشه داغ شدن بازار سرمايه را بايد در شوك دلاري وارد شده به اقتصاد ايران جستجو كنيم. شروع تحولات بازار سهام از نيمه دوم سال 96 شروع ميشود كه همزمان كشور دچار يك التهابات ارزي شد. نرخ ارز بالا رفت به تبع آن تورم ايجاد شد. با ايجاد تورم، كاهش ارزش پول ملي اتفاق افتاد. به تبع شركتها هم ارزش داراييهاشان بالا رفت. سال 97 اين التهابات تشديد شد. آن زمان نقدينگي در بازارهاي طلا و ارز و سكه و مسكن در جريان بود. بهخاطر سياستهايي كه اعمال شد مقداري اين بازارها از رونق افتاد. به تبع اين نقدينگي دنبال بازار ديگري ميگشت كه در اين يك سال اخير بازار بورس داغ شد كه حالا پولها دارد به سمت بورس ميرود.
دكتر توكلي در ادامه بررسي دلايل داغ شدن بازار بورس در ماههاي اخير گفت: منتها در تحليل داغ شدن بازار بورس يك دليل ديگر هم ميتوان نام برد: مصوبهاي كه دولت در دي ماه 98 داشت براي تجديد ارزيابي شركتهاي بورسي. برخي از حسابدران بورس اعلام كردند كه اين كار براي جلوگيري از ورشكستگي خيلي از شركتها بوده است. با اين مصوبه اين شركتها از ورشكستگي نجات پيدا كردند چرا كه نسبت زيان به سرمايه شان زياد شده بود يا بايد اعلام ورشكستي ميكردند و يا اينكه سرمايهشان را بالا ميبرند. اين مصوبه دولت به اين شركتها اجازه داد كه با تجديد ارزش دارايي، از تله اعلام ورشكستگي فرار كنند. وقتي شركتها تجديد ارزيابي كردند، سهام جايزه به سهامداران خود دادند و اين باعث شد كه ارزش سهام دارندگان سهام شركتها بالا برود و شاخص بورس ارتقا پيدا كند. اين سودآوري باعث شد كه نگاهها به بورس جلب شود و نقدينگي سرگردان به سمت آن بيايد به اميد اينكه سودهاي كوتاهمدت نامتعارفي كسب شود.
دليل ديگر رونق بورس هم اين است كه دولت قصد دارد بخشي از داراييهاي خودش را بر اساس بودجه سال 1399 بفروشد. مشخص است كه دولت زماني ميتواند سهام شركتهاي خود را خوب بفروشد كه بازار داغ باشد و قيمتها رو به افزايش باشد.
يكي ديگر از عوامل داغ شدن بورس كاهش نرخ سود بانكي به 15 درصد بود. هميشه بانكها وقتي حرف از كاهش نرخ سود ميشد صدايشان درميآمد ولي اين بار كسي اعتراضي نكرد. به نظر ميرسد بانكها هم حضور فعالي در بورس دارند. اخيرا دكتر رسول بخشي، مدير گروه اقتصاد دانشگاه اصفهان، در فايلي تصويري عنوان كردند كه در ماههاي اخير بانكها دارند روزانه 1500 ميليارد تومان نقدينگي خلق ميكنند. 1500 ميليارد تومان هم روزانه وارد بورس ميشود. اگر اين تحليل درست باشد مفهومش اين است كه بانكها خيلي متضرر نشدهاند. يعني 15 درصد سودي كه آمده پايين الان دارند جايش پول چاپ ميكنند و اين وجوه وارد بورس ميشود. با اين حساب چه اتفاق ميافتد؟ فقط جابهجايي دارايي رخ ميدهد به عبارت ديگر فقط شكاف طبقاتي بيشتر ميشود، چون بانك مثلاً روي كاغذي مينويسد 1500 ميليارد تومان و با آن ميآيد سهام ايران خودرو را خودش ميخرد يا به ديگري وام ميدهد تا بخرد. در اين زمينه ابهامات زيادي وجود دارد. متاسفانه در اقتصاد ايران رابطه بين بانك و بورس اصلاً شفاف نيست؛ اين مساله بايد به دقت مورد بررسي قرار گيرد.
بحث آزاد سازي سهام عدالت هم به داغ شدن بازار بورس كمك كرد. چرا كه حدود 50 ميليون نفر سهامدار سهام عدالت تشويق شدند كه وارد بورس شوند. هرچند همه وارد نشدند، ولي بهر حال گرايش زيادي براي دريافت كد بورسي و ورود به بورس ايجاد شد.
در عمل داغ شدن بازار بورس، با توجه به ساختار كنوني اين بازار، به نفع توليد نيست؛ چون در عمل بخش كمي از نقدينگي وارد شده در بورس به شركتهاي توليدي تزريق ميشود و عمده وجوه در بازار ثانويه صرف خريد و فروش اوراق سهام ميشود كه اين امر حاكي از جابجايي مالكيت دارايي است نه اين كه بنگاهها مولدتر بشوند يا توليد بيشتري داشته باشند. بر اساس برخي مطالعات، در ماههاي اخير تنها حدود 10 درصد نقدينگي كه وارد بورس شده جذب شركتهاي توليدي شده، و بيش از 90 درصد آن عملا وارد بورسبازي و مبادله سهام ميشود. نقدينگي وارد شده زماني به توليد كمك ميكند كه وارد بازار اوليه سهام شود، مثلا شركتها سهامشان را براي اولين بار عرضه كنند و پول حاصل از فروش سهام وارد چرخه توليد شود. و يا بنگاهها گواهيهاي حق تقدم را تبديل به سهام كنند؛ نه اينكه فقط تجديد ارزش دارايي صورت بگيرد كه نقشي در ورود نقدينگي به بنگاهها ندارد.
هرچند دولت با رونق گرفتن بازار سهام ميتوان كسري بودجه خود را كاهش بدهد، ولي اين امر مخاطراتي را هم به دنبال دارد. دولت براي رفع مشكل بايد سراغ ماليات ميرفت و حتي از فعاليتهاي سفته بازي ماليات بر عايدي سرمايه ميگرفت. ولي الان به عقيده برخي كارشناسان دولت درگير فروش داراييهايش شده است. كه اين از لوازم بودجه سال 1399 است. حكايت دولت مانند پدري است كه در مخارج خانه مانده و طلاهاي خانمش را ميفروشد تا خرج هزينههايش كند.
برخي از كساني كه خيلي بدبين هستند ميگويند زمان ريزش بورس وقتي است كه دولت اموالش را بفروشد. فعلاً تا نفروخته، بازار بورس داغ است. اگر اين اتفاق بيفتد خيلي تازهواردن به بورس ضرر ميكنند و آن كساني كه با فضاي بورس آشنا هستند به محض احساس خطر پولهايشان را بيرون ميكشند.
اين كارشناس اقتصاد در ادامه، جايگاه و تاثيرات بورس در اقتصاد ايران را چنين تحليل كرد: اگر از منظر آماري نگاه كنيد در دهه اخير، بورس بازدهي و سوددهي خوبي داشته است. در سال 1398 بازده بورس حتي از عايدي طلا، ارز و مسكن هم بيشتر بوده است. در همين دو ماهه اول سال 1399 بالاي صددرصد افزايش عايدي را در شاخص بورس مشاهده ميكنيم.
رشد عجيب و غريب شاخص بورس خصوص در شرايط ركودي اقتصاد ايران و فضاي كرونايي حاكم بر كشورشبهه برانگيز است؟! در ساير كشورها بورسها در حال سقوط است ولي بورس ما مرتب در حال رشد است. اين رشد با شاخصهاي بخش واقعي اقتصاد سازگار نيست.
علي رغم اينكه رونق بورس جلوي ورشكستگي برخي شركتها را گرفته، ولي اين امر كمكي به تامين نقدينگي مورد نياز توليد نكرده است. داغ شدن بورس تنها موجب بالا رفتن ارزش سهام شده است. اين كار نوعي بَزك كردن شركتهاي توليدي است كه به موجب آن ارزش دارايي آنها بالاتر ميروند ولي اين امر تاثير چنداني در افزايش توليد يا بهبود توليد آنها ندارد.
ايشان در ادامه در آسيب شناسي بورس افزودند: براي اينكه بفهميم آيا اين اتفاقي كه در بورس افتاده حباب بوده يا نه؟ من اين را تشبيه ميكنم به خون در بدن. خون بايد در رگها بچرخد و باعث تقويت همه عضلات بدن شود. اتفاقي كه در اقتصاد ايران دارد ميافتد اين است كه اين خون دارد از بقيه قسمتها كنده ميشود و وارد فضاي معامله سهام ميشود؛ آن وقت به قسمت اصلي توليد كننده، خون نميرسد.
چرا اين را ميگويم؟ چون شما وقتي نگاه ميكنيد ميبينيد در سال قبل بورس 186 درصد سود داده اما بر اساس اعلام مركز آمار نرخ رشد اقتصادي شما منهاي 7 درصد است و نرخ رشد صنعت شما منهاي 16 است و نرخ بيكاري بالاي 10 درصد است؛ نرخ تشكيل سرمايه هم منفي است؛ چطور ميشود كه عايدي در بورس اين قدر بالا باشد. اگر خروجي اقتصاد را به كيك تشبيه كنيم مثل اين است كه 7 درصد اين كيك كم شده اما ارزش آن حدود دو برابر شده است! اين پولي كه وارد ميشود، به ارزش داراييهاي مالي اضافه ميكند؛ اما موجب رشد توليد نميشود. بخش واقعي اقتصاد توليد است الان شركتهاي توليدي ما زير ظرفيت توليد ميكنند. هرچند تورم بر ارزش سهام اثرگذار بوده است؛ ولي به قول يكي از مسؤولان سابق بورس اثر ارز و تورم بر سهام تا سه ماهه اخر 1398 اعمال شد؛ رشدي كه الان با آن مواجهيم بر اثر ورود نقدينگي جديد است. نقدينگي به مثابه خون در رگهاي بدن اقتصاد به سرعت دارد وارد بورس ميشود و در يك بخش خاصي مرتب گردش ميكند؛ اين در حالي است كه نقدينگي بايد در تمام بخشهاي اقتصاد بچرخد و باعث رونق و جهش توليد شود.
براي فهم بهتر كاركرد بورس در فضاي كنوني اقتصاد ايران مثالي را عرض ميكنم. فردي مرغي خريداري كرده و به آن آب و دانه ميدهد تا چاق شود. يك عايدي ديگري هم از اين مرغ دارد كه برايش تخم ميگذارد. حالا كسي ميآيد به اين فرد ميگويد كه چرا خود را به زحمت مياندازي؟ يك شركتي است كه مرغ پرورش ميدهد. پولهايت را به او بده تا بجاي تو برايت مرغ و تخم مرغ توليد كند. اينجا عايدي شما علاوه بر چاق شدن مرغ و داشتن تخممرغ، عايدي سومي هم هست كه آن افزايش سهام شركت توليدي مرغ است. به واسطه هجوم مردم براي خريد سهام اين شركت، ارزش آن بالا ميرود حتي اگر آن شركت تعداد مرغهايش را زياد نكند. در اينجا سه تا عايدي داريم: يك مرغ، ديگري تخم مرغ، سومي هم افزايش قيمت سهام شركت توليد مرغ است كه ارزش پيدا ميكند. اتفاقي كه در بورس دارد ميافتد همين است آن چه براي اين شركت رخ ميدهد ارزش سهام آن شركت است و ديگر كسي به توليد توجهي ندارد. اين در واقع يعني بين ارزش ذاتي دارايي و ارزش بازاري آن فاصله ميافتد. ارزش دارايي مالي شما بالا ميرود ولي در خارج مرغي اضافه نشده يا تخممرغي بيشتر توليد نشده است.
دكتر توكلي در ادامه مباحث خود در بررسي رابطه بين نقدينگي و تورم گفت: برخي ميگويند اصلاً طراحي بورس بهخاطر اين بوده كه نقدينگي را به سمت خودش بكشد چرا كه اگر اين نقدينگي در راستاي توليد نباشد تورم ايجاد ميكند. در كشورهاي غربي اين كاركرد مورد توجه قرار گرفته كه نقدينگي خلق شده توسط بانكها وارد بازار سرمايه ميشود و داراييهاي مالي افزايش قيمت پيدا ميكند. در اين حالت هرچند تورم كنترل ميشود ولي مالكيت داراييها به نفع كساني كه وارد بورس ميشوند جابجا ميشود.
در اقتصاد ايران نرخ رشد نقدينگي بالا است و همين امر زمينه ساز تورم شده است. در 40 سال اخير حجم نقدينگي ما حدودا هشت هزار برابر شده است. اما حجم توليد ما عملاً 5 برابر شده است. خروجي افزايش نامتناسب نقدينگي با افزايش توليد تورم است.
براي اينكه رابطه بين افزايش نقدينگي و تورم را خوب متوجه شويد اين مثال را در نظر بگيريد. فرض كنيد در جزيره ده نفر زندگي ميكنند كه هر نفر يك سيب دارند. هر فرد نيز هزار تومان پول دارد. بنابراين كل پول در اين جامعه ميشود ده هزار تومان، سيب هم قاعدتا ميشود دانهاي هزار تومان. حالا شما بياييد به هر كدام از افراد اين جزيره، يك هزار توماني بدهيد اما تعداد سيبها ثابت بماند. قاعدتاً پول از ده هزار تومان ميشود بيست هزار تومان. آنوقت قيمت سيب چقدر ميشود؟ 2 هزار تومان. اينچنين نقدينگي بدون پشتوانه توليد، تورم ايجاد ميكند.
حالا اتفاقي كه دارد ميافتد اين است كه پول و نقدينگي دارد به جامعه تزريق ميشود اما سيبي توليد نميشود يا توليد آن زياد نميشود. اين اتفاق نامتعارفي است. حتي ممكن است كساني كه توليد كننده هم هستند پول خود را از توليد بياورند در بورس. اين خطرناك است چراكه عملا توليد دارد تعطيل ميشود. وقتي بورس 186 درصد سود داشته پس توليد كننده ميبيند كه توليد به صرفه نيست و سرمايه گذاري در بورس سود بيشتري دارد. اين چنين توليد كاهش مييابد بنابراين تورم افزايش پيدا ميكند. چرا كه در بخش واقعي اقتصاد ايران نرخ سود بيش از 20 درصد نيست.
برخي ميگويند اگر بورس نباشد اين نقدينگي سرگردان، به بازار طلا و سكه و مسكن سرازير ميشود، پس بهتر است در همين بورس بماند اين حرف غلطي است. الان پولي كه در بورس است در خريد و فروش در عرضههاي ثانويه دارد به كار گرفته ميشود و اصلاً كاري براي توليد نميكند. روزانه 15 هزار ميليارد تومان در بورس وارد ميشود. منهاي عرضههاي اوليه كه آن هم چيزي نميشود. به نظر برخي كارشناسان، اگر نقدينگي كه وارد بورس شده بعد از اشباع اين بازار و احيانا ايجاد حباب و تركيدن حباب سرگردان شود؛ همان نقدينگي با قدرت بيشتر وارد بازار طلا، سكه، ارز و مسكن ميشود؛ يعني ما از چيزي كه ميترسيديم، در مرحله بعد دچارش ميشويم. از نگاه برخي كارشناسان اقتصادي سفتهبازي همه جا بد است حتي در بازار بورس؛ چرا كه باعث ميشود عايديهاي بادآوردهاي كسب شود و وجوه بهجاي اينكه وارد توليد شود، روانه بازارهاي كاذب سفتهبازي شود.
و اما چند نكته: بازار سرمايه بازار ريسك پذيري است. بحث متلاطم بودنش هم هست، با توجه به اينكه نقدينگي زيادي وارد آن ميشود بخصوص كه الان تعداد زيادي تازهكار وارد بورس شدهاند كه اطلاعات و تجربه بورسي زيادي ندارند. در اين بازار بايد خيلي با احتياط وارد شد. توصيه ما اين است كه بهتر است كه افراد سرمايههاي خودشان را مستقيما وارد فضاي توليد كنند و خودشان كسب و كاري راه اندازي كنند. اگر قدرت ندارند و تصميم به ورود به بورس گرفتند، با احتياط كامل اين كار را بكنند. تلاش كنند اطلاعات بورسي خود را افزايش دهند.
راجع به بحث حباب در بورس ايران نيز اختلاف نظرهايي وجود دارد. برخي ميگويند در بازار سهام ايران حباب در حال شكلگيري است؛ برخي نيز منكر وجود حباب ميباشد. ولي با توجه به منطقي كه عرض كردم نوعي ناسازگاري بين عايدي در بخش واقعي اقتصاد ايران و بخش بازار سهام وجود دارد. با توجه به مثالي كه زديم اين را ميشود نوعي حباب ناميد كه ارزش سهام مرغ بدون تغيير در ميزان مرغ توليدي وتخممرغ توليدي با شيبي تند در حال افزايش است. اين بدان معنا است كه ارزش بازاري داراييهاي مالي از ارزش ذاتيشان(ناشي از افزايش توليد و سوداوري بنگاه) فاصله گرفته است. اين فاصله نميتواند پايدار باشد؛ يعني نميشود مرتب سهام افزايش قيمت پيدا كند ولي در بخش واقعي توليدتان زياد نشود؛ مگر اين كه ما مرتب بر تنور تورم بدميم، مرتب نقدينگي را بالا ببريم و مرتب به بنگاهها اجازه تجديد ارزش دارايي بدهيم كه قيمت سهام بالا برود. ولي در نهايت حتي خود سهامداران هم متضرر ميشوند چون شركتها براي اين كه قيمتشان بالا برود و بتوانند سود سهام بدهند بايد محصولشان را گران كنند و خروجي اين امر تشديد تورم است. منتهي كساني كه در بازار سهام ميباشند تا حدودي اين تورم را پوشش ميدهند؛ ولي افراد ضعيف و ناتواني كه سرمايهاي براي ورود به بورس ندارند يا توانايي اين كار را ندارند؛ زير چرخ تورم له ميشوند.
دكتر توكلي درباره سهام عدالت و سياست جديد دولت در آزادسازي اين سهام افزودند: و اما در مورد سهام عدالت كه از سال 84 شروع شد، سي شركت سرمايه گذاري استاني به همراه بيش از 300 شركت تعاوني عدالت تشكيل شد. ما 50 ميليون نفر را اين چنين سهامدار كرديم. اصل سهام عدالت اين بود كه به دهكهاي پايين برسد. حالا هم دولت آمد و سهام عدالت را آزادسازي كرد. يك مشكلي كه درباره سهام عدالت وجود دارد مديريت اين شركتها است كه از كارآيي و شفافيت لازم برخوردار نبوده است. البته به نظر ميرسد كه حفظ اين شركتها در صورت اصلاح وضعيتشان بهتر از اين است كه ما سهام عدالت را مستقيما به افراد بدهيم كه وارد بورس خريد و فروش كنند. اگر اين شركتها خوب مديريت شوند، نه تنها ميتوانند دارايي مردم را حفظ و ارتقا دهند، بلكه ميتوانند در خدمت توسعه و پيشرفت منطقهاي نيز باشند. اين شركتها ميتوانند سرمايهها را براي آباداني هر استان از مردم همان منطقه جذب كنند و به رونق توليد كمك كنند. شايد اگر مديريت بهتري نسبت به اين شركتها بشود، نقدينگي كه از اين كانال جذب ميشود ثمره بيشتري براي اقتصاد كشور داشته باشد.
- برای ارسال دیدگاه وارد شوید.


