رابطه بین ولایت فقیه و حکومت داری چیست؟

شما اینجا هستید

پاسخ های آیت الله مصباح یزدی به پرسش های شما
 
سؤال:
رابطه بين ولايت فقيه و حكومت‌دارى چيست؟
پاسخ استاد:
ولايت فقيه كه در اينجا مطرح مى شود همان اصطلاح خاصى است كه مساوى با حكومت مى باشد. ولايت واژه اى است كه كاربردهاى متفاوتى در زبان عربى دارد؛ چنان كه ما در زبان فارسى هم الفاظى داريم كه كاربردهايى مختلف دارد و طلبه ها به آن الفاظ مشترك لفظي مى گويند. يك معناى ولايت، محبت است؛ اما ولايتى كه در باب مسائل سياسى و حكومتى مطرح است و امروز به منزله شعار حكومت ما در دنيا شناخته مى شود به معناى ديگرى است. حكومت اسلامى را حكومت ولايت فقيه مى خوانند. اين معناى ولايت غير از آن معناى اول است. مرحوم آقاى مطهرى (رضوان الله عليه) شايد بيش از سى سال پيش كتابى به نام ولاءها و ولايت ها منتشر كرده بودند كه مجموعه اى از سخنرانى هاى ايشان در اين زمينه بود، و انواع معانى را كه با واژه ولاء و ولايت القاء مى شود بررسى كرده بودند. اين كتاب در آن عصر يك كار نو و ابتكارى و بسيار بابركت بود. ولايت فقيه يعنى اين كه در رأس حكومت كسى باشد كه از نظر علم و تقوا و مديريتِ جامعه شبيه ترين فرد به امام معصوم باشد. اگر يك نظام حكومتى را به صورت يك هرم ترسيم كنيم، رأس هرم نقطه اى است كه قدرت ها در آن متمركزند. اگر قاعده اين هرم سه ضلع داشته باشد، اين شكل سه وجه خواهد داشت كه نماينده سه قوه مجريه، مقننه و قضائيه است. اين سه رويه در رأس هرم، كه قدرت ها در آن متمركز مى شود، به هم مى رسند. هر نظام حكومتى، شخصى را در مقام رأس اين هرم معرفى مى كند و اگر اختلافى بين قوه ها پيش بيايد يا مشكلاتى در كشور پديد آيد كه به دست اين قوا قابل حل نباشد، آن شخص به رفع مشكل مى پردازد. در نظام حكومتى اسلامى، در رأس هرم قدرت بايد امام معصوم باشد، و اگر دسترسى به امام معصوم نبود كسى كه شبيه تر به امام معصوم است جانشين او مى گردد. اين يك قاعده عقلايى است. اگر براى مقامى صد شرط ملحوظ بود و كسى با آن صد شرط پيدا نشد عقلاى عالم سراغ كسى مى روند كه نود و نه شرط را داشته باشد. فرض بفرماييد براى موقوفه اى شرط گذاشته اند كه متولى آن بايد عالم باشد، سيد باشد، مجتهد باشد، فقيه ترينِ افراد شهر باشد، باتقواترين باشد و...، حال اگر كسى كه همه اين شرايط را داشته باشد پيدا نشد، مى گويند اين مسئوليت را به كسى كه دست كم از اين صد گزينه نود و نه شرط را داشته باشد بسپاريد. همين طور فرض كنيد موقوفه اى براى يك مورد خاصى تعيين شده و حالا آن مورد تحقق پيدا نمى كند. مى گويند صرف كنيد در موردى كه اشبه به آن باشد. مثلاً ما موقوفاتى داريم كه عوايد آنها خرج علوفه چهارپايان زايران سيدالشهدا (عليه السلام) مى شده است. اما امروزه كه از اسب و شتر براى مسافرت استفاده نمى شود اين موقوفه را كجا صرف كنند؟ مى گويند اين عوايد را در امورى صرف كنيد كه نزديك ترين باشد؛ مثلاً پول بنزين كسانى را بدهيد كه با اتومبيل خودشان به زيارت مى روند؛ چرا كه امروزه بنزين اتومبيل جاى علوفه اسب و شتر را گرفته است. اين يك قاعده عقلايى است. براى اثبات ولايت فقيه، به دلايل پيچيده فقهى نياز نداريم. اين دليل روشن براى هر كسى قابل فهم است. وقتى دسترسى به امام معصوم نبود بايد سراغ كسى رفت كه شبيه ترين مردم به امام است. چنين انسانى بايد اولاً قانون خدا را بهتر بداند، يعنى عالم تر باشد؛ در اجراى قانون منافع خود را بر منافع مردم ترجيح ندهد، يعنى با تقواتر باشد؛ و شيوه مديريت و رهبرى جامعه را بداند. هر كس در نظام ما اين سه ويژگى را بهتر از ديگران داشته باشد ولىّ فقيه است. بر اين اساس ولىّ فقيه درست مساوى است با كسى كه در رأس حكومت است و بايد قانون خدا را به بهترين نحو اجرا كند. دشمنان چنين وانمود مى كنند كه ولىّ فقيه يعنى ديكتاتورى كه هر چه دلش مى خواهد دستور مى دهد. امام فرمود اگر ولىّ فقيه مرتكب يك گناه بشود همان وقت از ولايت ساقط شده است. ولايت فقيه فقط مقامى است كه بايد حكم خدا را درست اجرا كند و اگر از حكم خدا تخلف نمايد ديگر صلاحيت ندارد و همان وقت سقوط مى كند. ولى فقيه قانونمندتر از همه انسان ها است؛ او بايد روح قانون را درك كند و آن را بهتر از ديگران اجرا نمايد.
آدرس: http://mesbahyazdi.ir/node/357

نویسنده: 
پایگاه اطلاع رسانی آثار حضرت آیت الله مصباح یزدی
تصویر: