مکانیزم ماشه: میراث برجام و چالش‌های پیش رو

شما اینجا هستید

 

مکانیزم ماشه: میراث برجام و چالش‌های پیش رو 

 

مکانیزم ماشه، از بندهای برجام، به آمریکا و اروپا اجازه می‌داد در صورت عدم پایبندی ایران، تحریم‌ها را بازگردانند. پس از ۱۰ سال، اکنون این بند تهدیدی برای ایران است و اروپا با تهدید به فعال‌سازی آن، تلاش می‌کند ایران را وادار به پذیرش غنی‌سازی صفر کند. سؤال مهم این است که چرا خالقان برجام پس از خروج آمریکا و حمله‌های نظامی، پاسخگو نیستند و چرا ظریف، که مکانیزم را بی‌خطر می‌دانست، سکوت کرده است. مقاومت ایران در جنگ ۱۲روزه نشان داد، عقب‌نشینی جز شکست نتیجه ندارد و باید استراتژی قوی داشت. 

در شرایط حساس سیاست خارجی، اروپا در حال فعال‌سازی مکانیزم ماشه است که می‌تواند تحریم‌های سخت شورای امنیت علیه ایران را بازگرداند. نادیده‌گرفتن این واقعیت، خطر فاجعه‌های اقتصادی، امنیتی و نظامی را افزایش می‌دهد. تجربه نشان داده که برجام دیگر کارآمد نیست و خوش‌خیالی‌ها، تنها منجر به فریب و آسیب ملی می‌شود. برای مقابله موثر، باید آگاهی عمومی افزایش یافته و دیپلماسی فعال و قوی جایگزین روش‌های انفعالی شود. کشور نیازمند وحدت و هوشیاری است تا در مقابل فشارهای خارجی، منافع ملی حفظ شود و مسیر مقاومت را ادامه دهد. 

 

   تحلیل جامع و کاربردی 
 

مکانیزم ماشه برجام؛ چماقی که ده سال بعد بالای سر ایران فرود آمد 

 

در حالی که گاهشمار روابط بین‌المللی ایران به مرز ۱۰ سالگی توافق هسته‌ای (برجام) رسیده است، مکانیزم "اسنپ بک" یا "ماشه"، چماقی قدیمی و ناخوانده شده از این توافق، دوباره بالای سر جمهوری اسلامی بلند شده است. در حالی که طرفداران این توافق در سال ۱۳۹۴ با رقص و شادی آن را جشن گرفته بودند، امروزه می‌بینیم که برخی بندهای پنهان و خطرناک این قرارداد، به صورت ناگهانی به ضرر نظام و ملت ایران عملیاتی شده است. 

 چه کسی در برابر «ماشه» پاسخگوست؟ 

مکانیزم ماشه یا اسنپ بک، در بند ۳۷ برجام آمده است و به صراحت مشخص کرده است: در صورت تشخیص هر یک از طرفین (آمریکا و تروئیکای اروپایی) مبنی بر عدم رعایت تعهدات ایران، تمام تحریم‌های لغو شده مجدداً احیا و پرونده ایران به شورای امنیت سازمان ملل ارجاع داده خواهد شد. این ماده توافقنامه، همانند یک چماق قانونی بود که بدون اینکه تیم مذاکره‌کننده ایرانی متوجه عواقب آن شود، در برجام جای داده شد.

حالا، در آستانه پایان اعتبار ۱۰ ساله برجام، و در پی حمله ائتلاف آمریکا و اسرائیل به ایران، تروئیکای اروپایی (انگلیس، فرانسه و آلمان) نیز به عنوان بازوی سیاسی و اقتصادی این دو کشور، اقدام به فعال‌سازی این مکانیزم کرده و ایران را به این تهدید درآورده‌اند. این در حالی است که دولت‌های اروپایی می‌دانند این اقدام تنها یک فشار سیاسی نیست، بلکه می‌تواند درگرفتن تحریم‌های جدید و حتی نظامی علیه ایران، گامی موثر باشد. 

 خوش‌خیالی یا مقاومت؟ 

با وجود این وضعیت بحرانی، برخی منتقدان داخلی و خارجی اعلام می‌کنند که این موضوع قابل حل است و می‌توان از طریق مذاکره و گفت‌وگو، مجدداً موقعیت ایران را به نفع خود تغییر داد. اما این رویکرد، نه تنها ساده‌انگارانه است، بلکه از تجربه‌های گذشته چیزی فرا نگرفته است. آیا نه همین کشورهای اروپایی بودند که به تعهدات خود در برجام پایبند نماندند؟ آیا ترامپ با خروج یکجانبه از برجام و تهدید به جنگ، ثابت نکرد که این توافق از پایه، ناپایدار و بدون ضمانت اجرایی است؟ 

این دیدگاه که ایران می‌تواند با عقب‌نشینی و مذاکره دوباره، وضعیت فعلی را مدیریت کند، در واقع معادل سکوت در برابر یک تهدید جدی است. سکوتی که هزینه‌اش، امنیت ملی، تمامیت ارضی و استقلال کشور خواهد بود. 

سوال مهمی که امروز مطرح است این است: چرا محمدجواد ظریف، سخنگوی وقت و مذاکره‌کننده اصلی ایران در برجام، که در زمان انعقاد این توافق اعلام می‌کرد هیچ تهدیدی از جانب مکانیزم ماشه وجود ندارد، امروز ساکت است و از عملکرد خود دفاع نمی‌کند؟ چرا هیچ یک از مسئولانی که در آن زمان با اعطای نشان‌های دولتی و سکه‌های طلا، از امضای برجام استقبال کردند، پاسخگوی عواقب این تصمیمات نیستند؟ 

این سوال‌ها باید در فضای سیاسی و رسانه‌ای داخل مطرح شوند، نه تنها برای رسیدن به عدالت، بلکه برای جلوگیری از تکرار این نوع اشتباهات در آینده. 

راهکار اصلی در مقابل تهدیداتی به این بزرگی، بیداری سیاسی و وحدت ملی است. اولین گام، آگاهی‌بخشی به عموم مردم و جلوگیری از ادامه خوش‌خیالی‌های سیاسی است. نباید به افرادی که در گذشته به اشتباهات استراتژیک دست زدند، فرصت داده شود تا با همان تفکر، تصمیم‌های حساس آینده را هم شکل دهند. 

دوم، ایران باید از دیپلماسی انفعالی خارج شود و با فعال کردن اهرم‌های خود، اعلام کند که به هیچ وجه تحت فشار عملیاتی نخواهد رفت. این شامل تقویت روابط استراتژیک با کشورهای محور مقاومت، افزایش فشار دیپلماتیک علیه کشورهای تحریم‌کننده، و در صورت لزوم، واکنش‌های قاطع نظامی و سیاسی است. 

بنابراین در این لحظه حساس از تاریخ معاصر ایران، واضح است که راه نجات از محاصره‌های بین‌المللی، در مذاکره و التماس به غرب نیست. بلکه در وحدت ملی، مقاومت استوار و هوشیاری سیاسی است که باید یافت شود. مانند سیلی وعده صادق ۳ در جنگ ۱۲ روزه، تنها مقاومت جدی و هوشمندانه است که دشمنان را به عقب‌نشینی وادار خواهد کرد. 

 

اگر ایران بخواهد در برابر چماق "ماشه" سر خم کند، تنها چیزی که منتظرش خواهد بود، شکست و وابستگی بیشتر است. ولی اگر با اقتدار و بصیرت پاسخ دهد، می‌تواند دوباره ثابت کند که مردمی آزاد و مستقل، هرگز زیر بار زیاده‌خواهی‌های استعمارگران نمی‌روند.

 

فایل دانلودی: