پرسش ها و پاسخ ها / تعدد قرائتها در دين

شما اینجا هستید

سؤال:
چرا با نظريه اختلاف قرائت ها مخالفت مى شود؟ مگر اختلاف قرائت در دين وجود ندارد؟
پاسخ استاد:
اين سؤال در واقع از يك طرف به بحث پلوراليسم و از طرف ديگر به بحث هرمنوتيك مربوط مى شود. بدون شك مواردى براى صاحب نظران علوم مختلف، پيش مى آيد كه اتفاق نظر ندارند. در همه حوزه هاى معرفتى، چنين چيزهايى وجود دارد. البته در بعضى از حوزه ها بسيار نادر است و در بعضى ديگر بسيار شايع؛ به عنوان مثال در مسايل رياضى اختلاف نظر اساسى بسيار نادر است؛ زيرا راه هاى يقينى در مسايل رياضى آن قدر زياد، و طبيعت مسايل به گونه اى است كه چندان اختلاف بردار نيست.
در مقابل، بعضى از مسايل در حوزه هاى معرفتى ديگر، طبيعتشان چنان است كه نمى تون نظر قطعى و ثابتى را عرضه كرد. گاهى پاسخى كه به مسأله اى داده مى شود، محدود به محدوده مكانى يا زمانى خاصى است و در شرايط ديگر، پاسخ مسأله عوض مى شود. به فرض، قيدى در صورت مسأله اضافه مى شود كه بالطبع جواب مسأله هم تغيير مى يابد. بسيارى از رشته هاى علوم انسانى اين چنين است؛ مثلاً نظريات گوناگون در مسايل مختلف روان شناسى كم نيست. اين در حالى است كه امروزه برخى مى خواهند روان شناسى را حتى جزو علوم تجربى به شمار آورند و مدعى هستند كه از روش هاى دقيق براى حل مسايل آن استفاده مى كنند؛ ولى با وجود اين، اختلاف نظر هم در اين حوزه بسيار زياد است. مكاتب مختلفى كه امروز در روان شناسى وجود دارد، همه حكايت از همين اختلاف گسترده دارد. در مسايل سياسى، حقوقى و... نيز چنين است.
بنابراين اگر كسى بگويد در يك حوزه معرفتى، اصلاً اختلاف نظر پذيرفته نيست و همه بايد يكسان سخن بگويند، اين حرف نامعقولى است و عقل و شواهد عينى چنين چيزى را تأييد نمى كنند؛ لكن سؤال اين است كه اختلاف نظرها تا چه اندازه عقلاً پذيرفتنى و قابل اعتنا است؟ آيا گفته هر كسى، در هر زمينه علمى همانند نظر صاحب نظران داراى ارزش خواهد بود؟ يا نظرى ارزش و بها دارد و قابل مطالعه و بررسى است و در نهايت، امكان پذيرش دارد كه واجد شرايطى باشد؟
سؤال ديگر اين است كه آيا ما در حوزه هاى گوناگون معرفتى، مسايلى داريم كه جاى اختلاف نيست؟ گفته مىشود كه در حوزه هاى معرفتى، به خصوص در حوزه هاى معرفتى علوم انسانى مسايل مورد اختلاف فراوان است؛ اما اين سخن نفى كننده اين نكته نيست كه در بعضى از مسايل علوم هم اختلافى نباشد. نظير مسايلى كه در رياضيات مطرح است كه اگر كسى اهل نظر و استدلال باشد، جواب خواهد داد. آيا در علوم انسانى هم چنين مسايلى وجود دارد كه اگر كسى با شيوه صحيح، مسايل را بررسى كند، به يك نتيجه قطعى برسد يا نه؟ اصولاً چنين مسايلى در عرصه هاى علوم به خصوص علوم انسانى وجود ندارد؟
بنابراين در اين كه بعضى از مسايل قابل اختلاف است، جاى شكى نيست. اگر از هر فردى، حتى اگر بى سواد باشد، بپرسيم كه آيا علماى اسلام فتاوايشان با هم اختلاف دارد يا نه، هيچ كس نيست كه نداند مراجع دين، فتاواى متفاوت دارند. پس حتى در حوزه معرفت هاى دينى هم مسايلى هست كه محل آرا و قرائت هاى مختلف باشد و در اين مسأله هم نزاعى نيست. كلام در آن طرف قضيه است كه آيا در دين، مسايلى داريم كه اگر با متد صحيح تحقيق شود، بيش از يك جواب نداشته باشد؟ يا اين كه همه مسايل دينى، قابل اختلاف و در معرض تكثر و قرائت هاى گوناگون است و هيچ كس نمى تواند ادعا كند كه در فلان مسأله، يك جواب صحيح وجود دارد و يا بگويد فقط جواب من صحيح است و ساير جواب ها نادرست است؟
كسانى به استناد اين كه موارد زيادى در دين داريم كه صاحب نظران در دين اختلاف دارند (چنان كه فقها در موارد زيادى، اختلاف فتوا دارند) نتيجه گرفته اند كه هيچ قرائتى بر قرائت ديگر رجحان ندارد و همه برداشت ها و قرائت ها، يكسان و همه در صراط مستقيم هستند. بر اين اساس مى گويند نه شيعه بر سنى مزيتى دارد، نه سنى بر شيعه؛ نه اسلام بر مسيحيت برترى دارد و نه مسيحيت بر اسلام.
سؤال ديگر در باب قرائت هاى مختلف اين است كه حال كه در مسايل دينى اختلاف نظر وجود دارد، چگونه مى توان اثبات كرد كه قرائتى بهتر از ديگرى است. پرسش ديگر نيز اين است كه كدام دسته از مسايل دينى قابل اختلاف و كدام دسته اختلاف بردار نيست؟ معيار بازشناسى اين دسته از آن دسته كدام است؟
مسلم است اين روش كه ما براى اثبات مدعاى خود چند نمونه را بگيريم و بعد تعميم بدهيم، روشى مغالطه آميز است. همه كسانى كه با اصول و قواعد علم منطق آشنا هستند، مى دانند كه هيچ وقت با ارائه چند نمونه، نمى توان نتيجه كلى گرفت؛ ولى متأسفانه برخى صاحب نظران يا كسانى كه خود را صاحب نظر معرفى مى كنند، در بسيارى از بحث ها با ذكر چند نمونه نتيجه كلى مى گيرند. گاه مى گويند مرحوم مطهرى فرمود فتواى فقيه روستايى با فقيه شهرى فرق مى كند! البته همه مى دانند كه كم و بيش، محيط فرهنگى و تربيتى در مسايل اختلاف بردار، تأثير دارد؛ اما آيا مفهوم اين سخن آن است كه همه مسايل دين چنين است؟ اگر مثلاً بپرسيم از ديدگاه اسلام چند خدا وجود دارد، برخى بگويند يكى است؛ عده اى هم بگويند خدا اصلاً وجود ندارد؛ برخى هم نظر دهند كه همه چيز خدا است!؟ آيا مى توانيم بگوييم بين هيچ يك از اقوال فرقى نيست و هر قول را خواستيم، مى توانيم انتخاب كنيم؟ چنين امرى، معقول است؟
هم چنين درباره نبوت و انبيا، آيا كسى كه معتقد است وحى راهى براى كشف حقيقت است با كسى كه اعتقاد دارد كه وحى يك احساس شخصى است كه هيچ چيز با آن اثبات نمى شود، يكسان هستند؟ امروز در همين كشور كسانى معتقدند همان گونه كه احساس هاى شخصى نمى تواند دليل بر واقعيت خارجى باشد، وحى نيز به همين صورت است. همان طور كه اگر كسى ناگهان بترسد، دليل بر اين نيست كه عامل ترسناكى در خارج وجود دارد، وحى هم همين گونه است. پيامبر خيال مى كند كه كسى با او حرف مى زند؛ ولى هيچ دليلى ندارد كه خدا و جبرييلى هست. اين صرفاً احساسى است كه به پيامبر دست مى دهد. حال اگر كسى هم بگويد وحى، دلالت بر يك وحى كننده حقيقى مى كند و به انسان شناخت واقعى مى دهد آيا اين دو جواب، مساوى است و هيچ يك بر ديگرى مزيتى ندارد؟ جالب است كه بدانيد كسانى اين اختلاف را به اسلام نسبت مى دهند و مى گويند نظر اسلام در باب وحى اين است كه هر دوى اين تلقى ها از وحى، درست است و به هر دو مى توان اعتقاد داشت!
همين طور اگر از قايلان به قرائت هاى مختلف، بپرسند كه: آيا پس از مرگ عالمى هست؛ آيا منطقى است كه پاسخ دهند كه در اسلام بنا بر يك قرائت، معاد هست و بنا بر قرائت ديگر، معاد نيست و سپس نتيجه بگيرند كه در اسلام هر دو قرائت صحيح، و هر دو صراط مستقيم است!؟ روشن است كه هر مسلمان بى غرضى، به باطل بودن اين استدلال ها اذعان خواهد كرد؛ اما برخى مى گويند يك مسلمان مى تواند معتقد باشد كه خدا هست، و مى تواند معتقد باشد كه خدا نيست؛ چون اعتقاد به خدا از ذاتيات دين نيست!
اما اگر اين را پذيرفتيم كه وقتى از ما سؤال مى شود كه خداىِ اسلام، يكى است يا چند تا، بيش از يك جواب نمدتوانيم بدهيم و بايد بگوييم: اِلهُكُم اِلهٌ واحدٌ لا اله الا هو الرحمن الرحيم آن وقت اين سؤال مطرح مى شود كه پس فرق اين مسأله كه يك جواب دارد با مسائل ديگر كه چند جوابى است، چگونه است؟ مانند تسبيحات اربعه در نماز كه بعضى از فقها يك بار تسبيحات را كافى مى دانند و بعضى هم مى گويند بايد سه بار گفته شود.
پاسخ اين سؤال ها و شبهات اين است كه در حوزه هاى معرفتى معمولاً دو نوع مسأله وجود دارد: مسايلى كه با شيوه خاص و صحيح آن علم مى توان به نتيجه قطعى دست يافت. اين قبيل مسايل، مشابه مسايل رياضى است كه اهل آن علم با اقامه برهان مى توانند پاسخ قطعى بدهند. نوع دوم، مسايلى هستند كه نمى توان به آنها پاسخ قطعى داد؛ مشابه اكثر مسايل علوم انسانى و برخى از مسايل علوم تجربى؛ چنان كه در زيست شناسى على رغم اين كه سال ها از نظريه داروين مى گذرد، اما هنوز محل آرا و نظرات مختلف است؛ برخى آن را پذيرفته اند و برخى هنوز نپذيرفته اند.
در حوزه هاى معرفت دينى هم چنين مسايلى وجود دارد؛ به عنوان نمونه درباره تسبيحات اربعه، بعضى روايات يك تسبيح را كافى مى دانند و بعضى سه تسبيح را. از آنجا كه فقيه در اين قبيل مسايل با ادله ظنى سر و كار دارد لذا نمى توان حكم قطعى صادر نمود؛ اما يك سلسله از مسايل، جواب برهانى، عقلى و قطعى دارد كه اگر درست تحليل شود، به براهين شبه رياضى برمى گردد، بلكه قوى تر از براهين رياضى. ولى منتها تحليل كردن يا به دست آوردن آن از اصول اوليه و ارجاع اين مسايل كار دشوارى است؛ مثل بعضى از براهين پيچيده رياضى كه كار هر كسى نيست. كشف بعضى از فرمول ها، فردى چون انيشتين را مى خواهد تا بتواند آن را به اثبات رساند.
در دين هم مسايلى هست كه از راه خبر متواتر ثابت مى شود و شكى در آن نداريم، يا از راه دليل عقلى قطعى ثابت مى شود و يك جواب بيشتر ندارد و اگر با متد صحيح، آن مسأله را تحقيق كنند به نتيجه مى رسند. يك سلسله مسايل ديگر نيز هستند كه دلايل قطعى ندارند. در اين جا نيز تكليف روشن است و فقط بايد رجوع به صاحب نظرانى كرد كه با متد صحيح به نتيجه اى رسيده اند، هر چند نتيجه يقينى نيست؛ اما نظر آنان محترم است. بيمارى كه پزشك دارويى را براى او تجويز كرده است، گرچه ممكن است پزشك هم هنوز درمان قطعى بيمارى را نداند، با اين حال هيچ گاه بيمار به دانشجوى پزشكى مراجعه نخواهد كرد؛ زيرا مى داند كه تشخيص و تجويز پزشك، نزديك تر به واقع است. در مسايل دينى هم، در مواردى كه اختلاف نظر وجود دارد، تنها به فقيهى مى توان رجوع كرد كه با متد صحيح فقهى به نتيجه رسيده است، نه هر كسى كه مدعى فضل است.
حاصل اين كه اختلاف نظر و تعدد قرائات، به يك معنا در دين هم داريم؛ اما تنها در مسايلى كه دلايل يقينى ندارند. اين اختلاف نظرها هم از كسانى پسنديده و قابل اعتنا است كه صاحب نظر باشند، متد صحيح آن علم را بدانند و در به كارگيرى آن متد تمرين كرده باشند.
پس پاسخ به مسأله اختلاف قرائت، اين است كه اختلاف قرائت به صورت موجبه جزئيه صحيح است و فى الجمله آن را مى پذيريم و در اين موارد نيز گفتيم كه چه كسانى صلاحيت اظهار نظر دارند.
آدرس: 
http://mesbahyazdi.ir/node/356

نویسنده: 
پایگاه اطلاع رسانی آثار حضرت آیت الله مصباح یزدی
تصویر: