افغانستان طالبان یا افغانستان مردم؛ در هاله ای از ابهام
هادی قطبی
نکته اول: پیروزی طالبان معلول ناکامی آمریکا
اولین سوال در تصرف افغانستان توسط طالبان این است که چگونه توانستند با کمترین امکانات نظامی بر شهرهای مهم افغانستان مسلط شوند؟
برخی معتقدند با توجه به اشغال بیست ساله افغانستان توسط آمریکا و ناکامیهای وی در تحقق شعارهای دموکراسی و امنیت، موجب تسهیل حاکمیت طالبان گردیده است.
با اینکه وضعیت عمران و بهداشت و پیشرفت افغانستان مطلوب نیست، اما وضعیت امروز به گونهای است که مردم آنجا خواستهای جز امنیت نسبی از حاکمان خود نداشته و تقریبا کاری به بازیهای سیاسی آمریکا و دولتمردان و تفوق برخی قومیتها ندارند. کارنامه حضور آمریکاییها در افغانستان چیزی جز افزایش ناامنی، افزایش پانزده برابری کشت خشخاش و رشد گروههای تروریستی و... نبود. از همین رو هر کس با امنیت نسبی در افغانستان ظاهر شود، مردم از او استقبال می کنند. به همین دلیل اقدام طالبان با عملکرد و کارنامه شکست خورده آمریکاییها در افغانستان با استقبال مواجه شد و طالبان توانست بدون کمترین مقاومتی شهرها را به تصرف خود در آورد.
نکته دوم: ماجرای فرار
برخی معتقدند کسانی که به هواپیماهای آمریکایی آویزان شده بودند یا به دنبال آن میدویدند، تعلق به افغانستان ندارند. بلکه آنان دست نشاندهها و عمال و جاسوسان و کارمندان مستقیم و غیرمستقیم آمریکا در طول بیست سال گذشته بودند که انتظار داشتند همراه آمریکاییها از افغانستان خارج شوند اما مورد بیمهری آمریکاییها قرار گرفتند. مثلا آمریکاییها حدود دویست و پنجاه هزار افغانی همکار در افغانستان از قبیل مترجم و کارمند و ... دارد که به آمریکا باور داشته و امید بسته بودند. در این روزها تنها هفتاد هزار نفر از آنان را از افغانستان خارج کرده است و مابقی رها شدهاند تا بسوزند و بسازند. به همین دلیل وحشت از طالبان ضدآمریکایی و ضدغربی موجب شده بود این افراد در اولین فرصت همراه آمریکاییها از افغانستان فرار کنند تا گرفتار طالبان نشوند و به دلیل همکاری به آمریکا در هر سطحی که بوده باشد، به اعدام محکوم نشوند! شاید از همین رو بود که طالبان پس از تصرف و حاکمیت کامل، اعلامیه عفو عمومی نیز صادر کرد.
اما عدهای تحلیل دیگری دارند و میگویند: مردم افغانستان از دو گزینه آمریکا و طالبان، قطعا طالبان را به دلیل کارنامه سیاه گذشته انتخاب نمیکنند و از همین رو، از ترس طالبان، در صدد فرار از کشورشان با هواپیماهای آمریکایی بودند. در هر صورت طالبان بیش از دهها هزار شیعه را در افغانستان به خاک و خون کشیده است و این تنفر از طالبان، قطعا به آن معنا نیست که مردم از حاکمیت آمریکا در افغانستان راضی بوده یا هستند. از همین رو مردم با هر هواپیمایی به هر مقصدی از افغانستان میرفتند. اگر هر کشور دیگری مانند فرانسه و آلمان هم ویزا میدادند، مردم به آنجا هجوم میبردند. بنابراین نمیتوان جمیعت انبوه داخل فرودگاه را نماد سی و چند میلیون افغانستانی دانست و مردم آن کشور را آمریکاپرست نامید.
در هر صورت یک چیز مسلم است و آن اینکه با طراحی انفجار فرودگاه کابل که توسط داعش صورت گرفت و آمریکا آن را اعلام کرد، افغانها این پیام را به سهولت گرفتند که امیدی به پروازهای هوایی نیست و باید به فکر مرزهای زمینی، یعنی ایران و پاکستان و کشورهای آسیای مرکزی بود. درست همان چیزی که آمریکا برای هرج و مرج در منطقه به خصوص در ایران، به آن نیاز دارد.
نکته سوم: امارت اسلامی
کسانی که با حاکمیت طالبان کنار آمدهاند میگویند: طالبان نیز مانند بسیاری دیگر از حاکمان و سیاستمداران دچار اشتباهات بسا فاحش بشوند، اما تصویر عمدهای که از طالبان در ذهن مردم وجود دارد، محصول نه عملکرد آنان بلکه امپراطوری رسانه و تبلیغات سوء در بیست سال گذشته بوده است؛ چراکه رسانهها پایه چهارم حکومت در کنار قوای قضایی و اجرایی و مقننه محسوب میشوند.
از طرفی، به هر تقدیر امروز مردم با طالبان همراهی کرده و آن را پذیرفتهاند و طالبان نیز در شعار و عمل، رویکرد متفاوتی از دهههای گذشته نشان داده است. در این مقطع با توجه به اقبال عمومی و عدم مقاومت مردمی در مقابل مجاهدین طالبان، مردم طالب اجرا احکام اسلامی هستند چون نود درصد مردم مسلمان هستند و معتقدند دیگر نیازی به همه پرسی نیست و بدون انتخابات نیز میتوان سرنوشت کشور را تعیین کرد!
"محمد نعیم" سخنگوی سیاسی طالبان نیز در گفتگویی نیز اعلام کرده است "احکام و حقوق زنان همانگونه که در شریعت اسلامی آمده مد نظر طالبان است و از دیکتاتوری و سبک زندگی تحمیلی پرهیز خواهد کرد. به خصوص آنکه طی پنجاه سال اخیر افغانستان همواره در مقابله با حکومتهای تحمیلی شوروی و آمریکا مقاومت کرده است. هدف استقرار امنیت و پایان دادن به جنگ و ناامنی است که طالبان در پی آن است. لذا از جنگ و خونریزی نیز پرهیز دارد و در روابط با کشورها نیز به دنبال صلح پایدار است." اینان ارتباط با کشورها حتی آمریکا را بر اساس منافع ملی تعریف میکنند و به دنبال روابط حسنه و احترام متقابل و تعاملات بینالمللی برای رشد و پیشرفت افغانستان هستند. آنان آمریکا را به عنوان متجاوز به خاک افغانستان دشمن میگیرند و گرنه خارج از کشور افغانستان، آمریکا به عنوان یک کشور قابل تعامل است. از طرفی با اسرائیل که دشمن درجه یک مسلمانان است، به دلیل ظلم و نسل کشی مسلمین و تصرف بیتالمقدس ظالم دانسته و با آنها کنار نمیآیند.
طالبان معتقد است تبلیغات مثبت میتواند اثر تبلیغات سوء دهههای گذشته و چهرهای که از طالبان نشان داده بود را خنثی سازد. آنها نمیگویند طالبان جنایت نکرده است، اما معتقدند امپراطوری رسانهای موجب تغییر نگاه جهانیان به طالبان شده و میتواند در آینده نیز چنین باشد.
اما برخی درباره طالبان اعتقاد دیگری دارند و آن اینکه از سال 1996 تا سال 2001 طالبان بر افغانستان حکومت کرده و کارنامه مقبولی ندارد. نسلکشی و جنایات طالبان در افغانستان فراموش نشدنی است و این تغییر رفتار در مقطع کنونی، در واقع یک فریب و تاکتیک برای به دست گرفتن حاکمیت در افغانستان است. تعبیرات مقام معظم رهبری در همان سالهای جنایات طالبان به صراحت تکلیف ما را با طالبان مشخص کرده است چراکه ایشان طالبها را قومی ظالم و سنگدل و سفاک و متعصب و وحشی نامیدهاند.(23 شهریور 77 : ظالم، سنگدل، متعصب، وحشی و مزدور – 24 شهریور 77: سفاک). ایشان در آخرین موضعگیری خود نیز اظهار داشتند: حکومتها میآیند و میروند و ما طرفدار مردم افغانستان هستیم نه حکومتها.(دیدار با اعضای هیئت دولت، 6/6/1400)
این نتیجه به راحتی قابل فهم است که طالبان برای بقا و حاکمیت خود بر افغانستان دست به هر اقدامی حتی همکاری با آمریکا خواهد زد. تنها ارتباط با ایران و چین و روسیه است که چندان خوشایند آمریکاییها نیست و ممکن است سرنوشت آینده افغانستان به گونهای دیگر رقم بخورد. ماهیت طالبان، تنها با گذر زمان روشن خواهد شد.
نکته چهارم: از نگاه آمریکاییها
آمریکاییها با شعار دموکراسی به افغانستان آمدند اما جز جنگ و ناامنی برای افغانستان ارمغانی نداشت. بیش از شصت کشور در افغانستان حضور منسجم داشتند. صفر تا صد افغانستان دست آنها بود. "زلمی خلیلزاد"(نماینده ویژه ایالات متحده برای صلح افغانستان) در خاطرات خود آورده است که تمام رهبران و نخبگان افغان را با تلفن مدیریت و حتی تهدید میکرده است. در آخرین انتخابات افغانستان، آقای غنی با هشتصد هزار رای رئیس جمهور میشود! این شکست دموکراسی است. از طرفی کشت و کشتار مردم افغان به بهانههای مختلف، آن کشور را به ناامنترین کشور جهان تبدیل کرده است. از همین رو میتوان گفت آمریکاییها در افغانستان نه امنیت و نه دموکراسی آوردند.
مسئولین آمریکایی حتی برای رسیدن به اهداف پلید خود مکرر اعتراف به شکست کردهاند. کتاب "نامههایی از کابل" که مجموعه خاطرات سفیر انگلستان (شرارد کوپر) بین سالهای 2007 تا 2011 در افغانستان است، اعتراف غربیها نسبت به شکست در افغانستان را آورده است. خانم رایس و برخی دیگر از سران آمریکا نیز همین سخن را بر زبان آوردهاند که "ما در افغانستان چکار میکنیم؟" رقم یک تا دو تریلیون دلار پول به افغانستان وارد شده و سرنوشت آن مشخص نیست. شرکتهای امنیتی و اسلحهسازی، و نیز NGOها مانع شدند که این مبلغ هنگفت شفاف شود. و این نشان مقاومت طالبان بود که آمریکا را شکست داد. چهار رئیس جمهور آمریکا قول دادند از افغانستان خارج شوند، اما آن مافیا اجازه نمیداد. آمریکاییها "زلمی خلیلزاد" نماینده افغانتبار وزارت امور خارجه آمریکا در امور صلح را نگه میدارند تا بتوانند با رایزنیهای خود مردم را با آمریکاییها همراه کنند؛ اما بایدن امروز میگوید ما نمیتوانیم بجنگیم و افغانستانیها نظارهگر باشند و ما را همراهی نکنند. دیگر چقدر میتوان هزینه داد! چهارده سال پیش نیز این سخنان گفته میشد اما شکست آمریکاییها در افغانستان به پای بایدن نوشته شد.
آنها خواستند این خروج خفتبار خود را با شعبده رسانهای و کودکنوازی سربازان آمریکایی در آخرین روزهای حضور، بپوشانند؛ غافل از آنکه طی چهار سال گذشته(2016 – 2020) حدود 1600 کودک افغان در نتیجه حملات هوایی کشته و نزدیک به چهار هزار کودک دیگر زخمی شدهاند به گونهای که "کریس نیامدی" رئیس سازمان نجات کودکان در افغانستان، آن کشور را مرگبارترین کشور برای کودکان دانسته است. به گزارش الجزیره طی چهارده سال گذشته روزانه پنج کودک افغان کشته یا معلول شدهاند.
برخی گمانه زنیها میگوید: روی کار آمدن طالبان هم نقشه آمریکاییهاست تا سلطهی آنها بر منطقه کمرنگ نشود و بتوانند از این طریق با بهانههای مختلف ایران را تحت فشار قرار دهد. اما گویی طالبان بازی آنها را بر هم زده و با رایزنیهایی که با ایران، چین و روسیه داشته، موجب ناخشنودی آمریکاییها شده است و به اصطلاح کار از دست آمریکا در رفته است. انفجارهای افغانستان در این روزها، نشان از خشم آمریکاست.
نکته پنجم: راه نجات
نگرانیم که بعد از پنج دهه جنگ، در افغانستان چه خواهد شد؟ افغانستان به دلیل پنج دهه جنگ به یک کشور ناامن تبدیل شده است و اگر بخواهیم به یک نتیجه واقعی برسیم، باید از مردم افغانستان نظر خواهی کنیم. وگرنه جنگ رسانهای مانع فهم حقائق در نشان دادن چهره طالبان، و یا علت هجوم به سمت هواپیماهای آمریکایی و یا مرزهای پاکستان و... میشود.
مردم افغانستان امروز بین سه گزینه گرفتارند: طالبان، آمریکاییها یا دولتمردان فاسد، و جمهوریت. اما عدهای آن را دو دسته میکنند: طالبان و دولتمردان فاسد. و اینکه مردم باید یکی را انتخاب کنند؛ در حالی که مردم رای خود را دوست دارند.
بر اساس برخی آمارهای رسمی، در آخرین انتخابات، مشارکت آنان 27درصد بوده است! (دو میلیون نفر از نه میلیون) و این نشان از نارضایتی از حاکمیت و وضع موجود است و در واقع مردم نه با طالبها و نه با حکومت هستند.
تنها با برگزاری انتخابات سالم میتوان نتیجه گرفت که آیا مردم جمهوریت میخواهند یا امارت اسلامی.
پیشنهاد مشخص اینکه: حامیان طالبان باید از قدرت خود برای نقش آفرینی مردم در آینده سیاسی افغانستان استفاده کرده و حق رای مردم و همه اقوام را لحاظ کنند.
کسانی مانند احمد مسعود باید از ظرفیت خود برای تامین امنیت مردم بهره گیرد و از فرصتهای پیش آمده برای مدیریت کشور استفاده کند. شکلدهی جنگهای داخلی و مسلمان کشی در این شرایط، قطعا اوضاع را به نفع مردم رقم نمیزند. باید اقداماتی را انجام داد تا شرایط یک همهپرسی عمومی در افغانستان فراهم شود و این امر جز با یک ساختار معقول و منطقی میسر نخواهد بود. نباید فریب جنگهای قومی و طایفهای را خورد و مانع برگزاری یک انتخابات سالم در افغانستان شد. هزارهها، تاجیکها و پشتونها و سایر اقوام باید در قضایای آینده دخیل باشند و در نوع حکومت مشارکت کنند و به میزان وزن خود مسئولیتهای آینده افغانستان را عهده دار شوند.
- برای ارسال دیدگاه وارد شوید یا ثبت نام کنید .