به گزارش دفتر ارتباطات فرهنگی ، امام خميني شخصيتي بود كه از نظر كمال عقلاني،سيادت، شجاعت، زيركي،اعتدال جسماني، برخي ذوقها در شعر و ادبيات و ... زبانزد خاص و عام بود. از نظر علمي نيز از جمله نوادري بود كه فقه، اصول ، فلسفه،اخلاق، عرفان، رجال، تفسير، سياست، علوم اجتماعي و مردم شناسي را در حد اعلاي آن در خود جمع كرده بود و مهمتر از همه در بعد اخلاق و رفتار او جامع اضداد بود.
او در نيمه خرداد، مقدمات رهايي ايران را از استعمار و استثمار پيدا و پنهان قدرتهاي زيادهخواه و زورگو فراهم آورد و خود در نيمه خرداد رخ در نقاب خاك كشيد و به ديار باقي شتافت. و حالا 21 سال است كه ما در 14 خرداد به سوگ رهبر قيام 15 خرداد مينشينيم و دوباره با خدا، امام عزيز خويش و خويشتن خويش پيمان ميبنديم كه هيچگاه انقلاب اسلامي خميني عزيز را «كه روح خدا در كالبد زمان بود» تنها نگذاريم. اگرچه در اين روزها مسابقه قدرت، تجمل و مصرفگرايي ما را به خود مشغول داشته ولي سالگشت جريانها و حوادث تاريخساز در تقويم تاريخ ايران اسلامي، هر از گاهي به ما نهيب زده و ما را به ياد آرمانها و ارزشهاي اصيل انقلاب اسلامي مياندازد.
تاثيرعميق وعظيم امام (ره) درتاريخ معاصر:
بي ترديد سخن گفتن و قلم زدن در باره ي امام خميني (ره) و رهاوردهاي عملي و علمي ايشان کاري بس دشوار و حداقل نيازمند زمان و مجال بيشتر است. اما کم ترين ادعايي که در اين خصوص وجود دارد و آن هم از آفتاب روشن تر است اين است که امام خميني و انديشه هاي سياسي، اجتماعي، فقهي، کلامي و فلسفي ايشان، منظومه ي فکري و پارادايم معرفتي يي را سبب گرديد که ريشه در آموزه ها و گزاره هاي ديني و وحياني داشت و نوعي گفتمان نوين اسلامي را در بسياري از جوامع پديد آورد و انسان هاي زيادي را مجذوب انديشه ها، رفتار و گفتار خود کرد تا آنجا که دامنه ي اين تاثيرات فراتر از مرزهاي جغرافيايي يي که امام خميني (ره) در آن زندگي مي کرد پيش رفت و تعداد زيادي از جنبش هاي ديني معاصر را نيز در برخي از جوامع اسلامي متولد و متاثر ساخت؛ وتوانستند تاثيرات عميق و عظيمي در تاريخ معاصر پديد آورند.
انديشه سياسي امام خميني:
انديشه سياسي امام خميني(ره) به عنوان معمار و بنيانگذار انقلاب شکوهمند اسلامي ايران، همواره به مثابه يکي از مهمترين منابع يا شاخص شناخت تفکر انقلاب اسلامي، مورد توجه محققان داخلي و خارجي بوده است؛ از اين رو، بررسي و تحليل انديشه سياسي ايشان به عنوان نخستين ولي فقيه و رهبر سياسي مبسوط اليد در جهان اسلام در عصر غيبت، حائز اهميت و اولويت است.
بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران، قيام و نهضت اسلامي خويش را از نظر فکري، با احياي انديشه سياسي اسلام، به ويژه احياي تئوري حکومتي اسلام، آغاز کرد و اين در حقيقت، يکي از تفاوتهاي اساسي نهضت بيدارگرانه و حيات بخش امام راحل(ره) با ديگر نهضتهاي اسلامي سدههاي اخير بوده است و همين تفاوت اساسي، يکي از عوامل مهم موفقيت و پيروزي انقلاب اسلامي بوده است.
در حالي که از نظر رفتار سياسي، ايشان در آغاز مبارزات، بر اساس عمل به قدر مقدور، در قالب و چارچوب اصلاح رژيم عمل ميکرد و از اواخر دهه چهل شمسي بود که وارد گفتمان انقلابي شد و به اين نتيجه رسيد که لازم است در جهت نفي رژيم سلطنتي و استقرار نظام اسلامي عمل کند. در اين مرحله، امام خميني(ره)، علاوه بر مبارزه براي نفي استعمار و استبداد، به ارائه نظام مند فلسفه سياسي اسلام پرداخت و به اين دو پرسش اساسي و مهم فلسفه سياسي که چه کسي بايد حکومت کند؟ و چگونه بايد حکومت کرد؟ پاسخهاي صريح و روشني داد و در عمل نيز پس از پيروزي انقلاب اسلامي، براي جاري کردن اين انديشه، اهتمام ورزيد. كارشناسان وصاحب نظران معتقدند از اقدامات امام در حوزهانديشه سياسي شيعه و بلکه مهم ترين اقدام ايشان، احياي فقه، اجتهاد و رهبري ديني و قرار دادن آن در جايگاه نيابت امام زمان(عج) و ذيل عنوان ولايت فقيه بود.
امام خميني به خوبي توانست بحث رهبري شيعه در عصر غيبت را بسان نبوت و امامت در جايگاه کلامي خود قرار دهد و تمامي اختيارات حکومتي نبي و امام را براي ولي فقيه ثابت نمايد؛ چيزي که در لسان امام خميني از آن به عنوان ولايت مطلقه فقيه ياد ميشود. شايان ذکر است کهانديشه و عمل سياسي امام خميني، برکات زيادي براي ايران، جهان اسلام و بلکه جهان اسلام و انسان معاصر در گستره گيتي داشته است.
محورهاي احياگري انديشه حكومت اسلامي امام خميني :
امام راحل همواره حكومت را براي مردم, با مردم و در خدمت مردم مي خواستند و تاكيد فراوان بر استقلال و خودباوري داشتند, زيرا مهمترين عامل موثر در جهت قطع ايادي شرق و غرب و دستيابي به حاكميت و استقلال چيزي جز خودباوري نيست و اين روحيه وقتي بوجود خواهد آمد كه تحولي عظيم را در جان و درون خود بوجود آوريم. منظور ايشان از استقلال در تمام جنبه ها و شئون بود.
در عين حال خودباختگي را مانعي در راه استقلال مي ديدند و خودباوري و خودكفايي را شرط استقلال حتي استقلال فكري مي دانستند. امام خميني (ره) با دم مسيحايي خود روح اعتماد به نفس و خودباوري را در كالبد ملت ايران دميد و اين ملت را به نقطه غرورمند خودباوري رسانيد.
زماني كه امام راحل به احياي ايده حكومت اسلامي مبادرت ورزيدند مهمترين راه اصلاح اين ايده را تقويت نظريه عدم جدايي دين از سياست مي دانستند.
هرچند در تاريخ كشور ايران «مدرس» ازجمله پيشگامان مبارزه با انديشه جدايي دين از سياست بود و سخن معروف وي كه «ديانت ما عين سياست ما, و سياست ما عين ديانت ماست» همواره دلنشين، عميق و به يادماندني است، اما اولين كسي كه اين نظريه را عينيت بخشيد امام خميني بود و همواره بر اين باور بود كه: «اسلام دين سياست است, ديني است كه در احكام آن در مواقف آن سياست بوضوع ديده مي شود». ( صحيفه نور، ج 8 ، ص 265)
به طور خلاصه مي توان گفت محورهاي احياگري انديشه حكومت اسلامي امام خميني: «مبارزه با انديشه جدايي دين از سياست, تبيين ضرورت تشكيل حكومت اسلامي و ماهيت اصول و اهداف اين حكومت و تبيين الگوي رهبري در حكومت اسلامي» از مهمترين اقدامات حضرت امام در اين عرصه بوده است كه به انجام رسانيدند.
معيار هاي حکومت اسلامي از نظر امام:
حکومت مطلوبي که امام خميني از آن نام مي برند همان حکومت اسلامي است و منظور ايشان از اسلامي بودن حکومت نيز است که بر موازين و قوانين الهي و ديني اسلام بنا شده باشد. قوانين و ضوابط آن از شرع مقدس اخذ گردد و بر جهان نگري و ايدئولوژي اسلامي ابتلا يافته باشد. حکومت اسلامي در منظر ايشان حکومتي است که هدف آن تحقق اسلام است ، قوانين آن قوانين اسلام است و بنياد و اساس آن را نيز جهان بيني اسلامي تشکيل مي دهد . همچنين از ديدگاه ايشان ، حکومت اسلامي ،به معناي اين است که حکومت ازدرون اسلام به وجود مي آيد زيرا اسلام داراي سيستم و نظام خاص اجتماعي ، سياسي و فرهنگي است چه اسلام بدون حکومت معنا ندارد.
معيار هاي حکومت اسلامي از نظر امام به صورت دسته بندي شده عبارتست از:
۱) قانوني بودن حکومت (قانون در اينجا به مفهوم قانون الهي يا فرمان و حکم خداست)؛
۲) الهي بودن حکومت ؛
۳) مردمي بودن حکومت؛
۴) غير استبدادي بودن حکومت؛
۵) مشروطه بودن به مفهوم اينکه حکومت کنندگان مقيد به مجموعه اي شرط ها باشند؛
۶) اينکه حاکميت در حکومت اسلامي منحصر به خداست؛
۷) عادل بودن حکومت ؛
۸) هدف حکومت اسلامي تامين سعادت بشر است ؛
۹) حکومت وسيله اي است براي تحقق عدالت و سعادت بشر؛
۱۰) اتکاء به آراي عمومي داشتن ؛
۱۱) مجري احکام اسلام بودن ؛
۱۲) ملهم بودن از رويه پيامبر و ائمه اطهار؛
۱۳) غير تحميلي بودن حکومت ؛
۱۴) مساوي بودن همه طبقات و اقشار و افراد در برابر قانون ؛ ۱۵) تحقق آزادي ، استقلال ، رفاه ، توسعه سياسي و رشد اقتصادي.
موانع و مشكلات موجود در راه احياي تفكر ديني ازمنظرامام:
مهم ترين ويژگي نهضت احياگري امام خميني در تشخيص موانع و تحريفات و انحرافات عارض بر دين و جامعه ديني و سپس ارايه راهكارهاي جدي و اهتمام در اجراي آنها بود. چرا كه احياي حقايق ديني متوقف بر شناخت دقيق موانع و آسيبهاي موجود در راه احياي فرهنگ دين است كه چنين امري با توجه به جامعيت حضرت ايشان , به شكل بايسته و شايسته اي به وقوع پيوست. اكنون به بعضي از اين موانع اشاره مي رود:
1ـ عدم احساس استقلال ملت ها و خودباختگي آنها در برابر بيگانگان .
2 ـ ايجاد اختلاف در جوامع مسلمين توسط قدرت هاي بيگانه.
3 ـ تحجرگرايي و مقدس مآبي و عدم درك زمان و مكان.
4 ـ برداشت انحرافي از اخبار.
5 ـ تحريف بخشي از مفاهيم و آموزه هاي ديني.
6 ـ استظهار ناقص از حكومت حقه اسلامي.
7 ـ جدايي دين از سياست.
8 ـ تجددخواهي روشنفكران متاثر از فرهنگ غرب و شرق.
مراتب آزاد انديشي ازنگاه امام خميني:
تاريخ فعاليت هاي علمي و سياسي حضرت امام خميني نشان مي دهد كه آن پيشواي الهي در همه عرصه هاي فكري و فرهنگي و سياسي و از زمان حضور در حوزه علميه و تدريس علوم ديني تا پيروزي انقلاب و پس از آن همواره بر آزادي افكار و انديشه ها و ضرورت مباحثات و مناظرات و انتقاد از نظرات ارائه شده توسط اساتيد تاكيد و توصيه داشته و اين عمل را بسيار حياتي و نقش آفرين در پيشبرد علوم و دانش ها و دست يابي به نظرات بكر و نوين مي دانستند و در كنار فعاليت ها و مباحثات علمي و فكري حضور اين اصل و نياز در فعاليت هاي سياسي و در ميان جريان ها و تشكل هاي وفادار به اسلام و نهضت اسلامي را نيز لازم و ضروري معرفي مي كردند.
امام خميني به نكات بسيار عميقي براي راهيابي به حق و گرايش به مراتب آزاد انديشي و استقبال از نظرات فقهي مخالف و نقادي و كالبد شكافي آن اشاره مي كنند كه در آنها تعمق مي ورزيم:
1 ـ كتاب هاي فقهاي بزرگوار اسلام پر است از اختلاف نظرها و سليقه ها و برداشت ها در زمينه هاي مختلف نظامي فرهنگي و سياسي و اقتصادي و عبادي تا آنجا كه در مسائلي كه ادعاي اجماع شده است قول و يا اقوال مخالف وجود دارد و حتي در مسائل اجتماعي هم ممكن است قول خلاف پيدا شود.
2 ـ حال آيا ميتوان تصور نمود كه چون فقها با يكديگر اختلاف نظر داشته اند نعوذبالله خلاف حق و خلاف دين خدا عمل كرده اند هرگز.
3 ـ امروز با كمال خوشحالي به مناسبت انقلاب اسلامي حرف هاي فقها و صاحبنظران به راديو و تلويزيون و روزنامه ها كشيده شده است چرا كه نياز عملي به اين بحث ها و مسائل است. مثلا در مسئله مالكيت و محدوده آن در مسئله زمين و تقسيم بندي آن در انفال و ثروت هاي عمومي در مسائل پيچيده پول و ارز و بانكداري و... در مسائل فرهنگي و برخورد با هنر به معناي اعم چون عكاسي نقاشي مجسمه سازي موسيقي تئاتر سينمالله در مسائل حقوقي و حقوق بين المللي و تطبيق آن با احكام اسلام... ترسيم و تعيين حاكميت ولايت فقيه در حكومت و جامعه...
4 ـ در حكومت اسلامي هميشه بايد باب اجتهاد باز باشد و طبيعت انقلاب و نظام همواره اقتضا مي كند كه نظرات اجتهادي فقهي در زمينه هاي مختلف ولو مخالف با يكديگر آزادانه عرضه شود و كسي توان و حق جلوگيري از آن را ندارد.
5 ـ تا زماني كه اختلاف و موضع گيري ها در حريم مسائل مذكور است تهديدي متوجه انقلاب نيست. اختلاف اگر زير بنايي و اصولي شد موجب سستي نظام مي شود.
6 ـ يك چيز مهم ديگر هم ممكن است موجب اختلاف گردد كه همه بايد از شر آن به خدا پناه ببريم كه آن “حب نفس” است كه اين ديگر اين جريان و آن جريان نمي شناسد. رئيس جمهور و رئيس مجلس و نخست وزير وكيل وزير و قاضي و شوراي عالي قضايي و شوراي نگهبان سازمان تبليغات و دفتر تبليغات نظامي و غير نظامي روحاني و غير روحاني دانشجو و غير دانشجو زن و مرد نمي شناسد و تنها يك راه براي مبارزه با آن وجود دارد و آن رياضت است.
7 ـ اگر آقايان از اين ديدگاه كه همه مي خواهند نظام و اسلام را پشتيباني كنند به مسائل بنگرند بسياري از معضلات و حيرت ها بر طرف مي گردد ولي اين بدان معنا نيست كه همه افراد تابع محض يك جريان باشند. با اين ديد گفته ام كه انتقاد سازنده معنايش مخالفت نبوده و تشكل جديد مفهومش اختلاف نيست.
8 ـ انتقاد بجا و سازنده باعث رشد جامعه مي شود. انتقاد اگر به حق باشد موجب هدايت دو جريان مي شود. هيچ كس نبايد خود را مطلق و مبراي از انتقاد ببيند. البته انتقاد غير از برخورد خطي و جرياني است.
9 ـ اگر در اين نظام كسي يا گروهي خداي نكرده بي جهت در فكر حذف يا تخريب ديگران برآيد و مصلحت جناح و خط خود را بر مصلحت انقلاب مقدم بدارد حتما بيش از آنكه به رقيب يا رقباي خود ضربه بزند به اسلام و انقلاب لطمه وارد كرده است.
10 ـ يكي از كارهايي كه يقينا رضايت خداوند متعال در آن است تاليف قلوب و تلاش جهت زدودن كدورت ها و نزديك ساختن مواضع خدمت به يكديگر است.
11 ـ بايد از واسطه هايي كه فقط كارشان القاي بدبيني نسبت به جناح مقابل هست پرهيز نمود.
12 ـ با تبادل افكار و انديشه هاي سازنده مسير رقابت ها را از آلودگي و انحراف و افراط و تفريط بايد پاك نمود. ( در پيام به جريان هاي فكري و سياسي وفادار به اسلام و نظام معروف به “منشور برادري” صحيفه امام ج 21 ص 180 ـ176)
اين اصول دوازده گانه براي عبور از تنازع و اختلاف و رسيدن به وحدت و همبستگي با محقق نمودن “آزاد انديشي” و “تضارب افكار” ـ كه به طور طبيعي تعصب ها و تنگ نظري ها و هتك حرمت ها و حركت هاي ضد اخلاقي عليه صاحب نظران اسلامي و سركوب ديدگاه هاي آنان در علوم و دانش هاي مختلف از جمله “فقه” را بر نمي تابد ـ به صراحت و وضوح درس و پيام هاي لازم را به شخصيت هاي علمي و روحاني و جريان هاي فكري و سياسي منتقل مي نمايد.
همچنين اين اصول دوازده گانه نشان مي دهد كه يكي از مهمترين خاستگاه هاي درگيري و تنش و استمرار حركت هاي تند ضد اخلاقي عليه انديشمندان اسلامي در حوزه هاي علميه و مديريت هاي كلان نظام اسلامي سطحي نگري و قشري گرايي نسبت به جايگاه و نقش حياتي آزاد انديشي و تضارب افكار در اسلام و نيز خود خواهي ها و نفس گرايي هاي فردي و جناحي و گروهي مي باشد و تا همگان به آبشخور زلال فرهنگ و معارف ديني متصل نشوند و حقايق علمي اسلام را نپذيرند و به تهذيب نفس و نفي مطامع سياسي و جناحي نپردازند وحدت و همبستگي قابل تحقق نخواهد بود.
جان كلام:
نيك ميدانيم انقلاب اسلامي ايران كه بر اساس افكار بلند و انديشه متعالي و نوآورانه حضرت امام(ره) تكوين يافته است، همواره در عوامل پيدايش، طرح شعارهاي محوري، تعيين اهداف، آرمانهاي بلند و راهكارهاي وصول به آن با باورها و اعتقادها و آرمانهاي اين شخصيت بزرگ، پيوندي ناگسستني داشته است. از اين رو مقام معظم رهبري با انگشت نهادن بر اين مهم به همگان متذكرگرديدهاندكه انقلاب اسلامي و امام خميني(ره)دو پديده انفكاكناپذيرند و تحليل انقلاب اسلامي بدون شناخت شخصيت رهبر بزرگ آن ممكن نيست. تحليلگران تحولات سياسي و اجتماعي جهان كه مسائل انقلاب اسلامي را به طور دائم تعقيب مينمايند به واقعيت فوق به انحاء مختلف اعتراف نمودهاند. مثلا روزنامه انگليسي گاردين طي تحليلي درباره انقلاب اسلامي نوشت: «نقش آيتالله خميني(ره) در انقلاب عظيمي كه در ايران رخ داد بياندازه مركزي و مهم بود و ترديدي نيست كه آيتالله، سنگ بناي اصلي اين انقلاب بوده است.»
امام خميني قدسسره مبشر عصر جديدي در ادوار زندگي بشريتاند. و به برکت حضرت امام خميني قدسسره و انقلاب آسماني و پيامهاي قدسي او بار ديگر شکوفههاي خداجويي و دينگرايي در بستر خشکيده جهان معاصر جوانه زد و نغمه ايمانگرايي و توحيد و خداپرستي در سراسر جهانطنيناندازگرديد.
منبع:تاریخ معاصر