به گزارش دفتر ارتباطات فرهنگی ، طبق اصل 110 قانون اساسی 9 وظیفه برعهده رهبری است.از میان این نه وظیفه،تعیین سیاستهای کلی نظام و نظارت بر آن،فرماندهی کل قوا سه از اصلیترین وظایف رهبریست.
اما قانون اساسی ظرفیت زیادی را در حوزه اجرا برای رییس جمهور ایجاد کرده است. بیش از سی بند قانون اساسی وظایف رییس قوه مجریه را به صراحت معلوم کرده است. مثلا اصل28 دولت را موظف کرده است تا با رعایت نیاز جامعه به مشاغل گوناگون، برای همه افراد امکان اشتغال به کار و شرایط مساوی را برای احراز مشاغل ایجاد نماید. این وظایف، امکانات گستردهای را به قوه مجریه میدهد. آنچنان قوتی قانون اساسی به روسای جمهور داده است که حتی طبق اصل147 دولت در بهخدمت گرفتن نیروهای مسلح برای انجام وظایفی مانند تولید و جهاد سازندگی موظف شده است.
از طرف دیگر دولتها امکان مهمی دارند بهنام بودجه. بودجه در ساختار دیوانسالاری هر کشوری چنان جایگاهی دارد که میگویند «عدد و رقمش نشان میدهد حکومت چگونه بر مردم حکمرانی میکند.» مسئله اساسی بودجه، تصمیمگیری در مورد منابع محدود است و این تصمیمگیری را دولت با نظارت مجلس انجام میدهد. از آنجا که منابع همه دولتها محدود است؛ براساس این محدودیت و با توجه به سیاستهای کلی است که دولتها تصمیم میگیرند که هر یک تومان را بهجای برنامه آموزش به بهداشت و درمان یا دفاع یا فرهنگ اختصاص دهند و یا بالعکس؟ بودجه علاوهبر سند اولویتبندی ، سند علامتدهی برنامه دولت از لحاظ اقتصادی و مالی دولت هم هست.
چرا رهبری یک نفری را منصوب نمیکند تا این مشکل رفع شود؟
وظیفه رهبری صیانت از آرمان مردمسالاری و حفظ انقلاب است. مردم خود حاکمانشان را انتخاب میکنند. اشخاص و مجریان را مردم انتخاب میکنند. مردم با انتخابشان مشخص میکنند که چه کسی از این منابع قدرت در چارچوب قانون استفاده کند. در این حوزههای اجرایی آنجایی رهبری ورود میکنند که چارچوب انقلاب در معرض خطر قرار گرفته شده باشد.
برای اجرایی شدنش حکم حکومتی بدهند؟
آیا مشکل نبود حکم است؟ آیا در حوزه اقتصاد با ابلاغیه اقتصاد مقاومتی تکلیف روشن نشده است. ابلاغیهای که تقریبا یک اجماع روی آن شکل گرفته است.
پس مشکل در چیست؟ تصمیم هست. تکلیف روشن شده است. مثلا درباره همین تحریمها یکی از راههایی که قرار شد پیگیری شود تبادل ارزی منهای دلار بود. نگاه به شرق مشتاق بهجای اروپای مسخّر امریکا بود. اما مشکل فقدان اجرا است.
تجربه نشان داده هر جا عقلانیت انقلابی به اجرا درآمد نتیجه آن شیرین و گوارا بود. آنجا که یکی مثل قاسم سلیمانی از زندگی عادی خود را رها میکند و سالها در بیابانهای تدمر و دمشق برای امنیت مردمش جهاد میکند. انقلاب از این دست تجربیات زیاد داشته است. رزمندگان جنگ تحمیلی، دانشمندان هستهای، دانشمندان موشکی، دانشمندان رویان و نانو و...راهحل عبور از مشکلات بودند. خاک انقلاب حاصلخیز است. آیا نباید این تجربه را تکثیر کرد؟
منبع:اندیشه سیاسی