به گزارش دفتر ارتباطات فرهنگی ، از منظر آموزه هاي ديني و با مراجعه به نصوص و مباني اسلامي، مشاركت سياسي و حساسيت به امور جامعه، به عنوان يک حق، وظيفه و تکليف همگاني، مورد اهتمام آموزه هاي ديني مبين اسلام مي باشد ؛ بر اساس جهان بيني اسلامي و آيه شريفه « اِنِّي جَاعِلٌ فِي الاَرضِ خَليِفَه» انسان، جانشين خدا در زمين و موجودي آزاد و خود مختار است؛ و اين آزادي و اختيار آن گاه که با آگاهي و قدرت قرين گردد، مسئوليت را به بار مي آورد. از اين منظر انسان در برابر خدا، خود، انسان هاي ديگر و طبيعت مسئول است. اين مسئوليت از سويي سبب مي شود که انسان در قبال سرنوشت، کمال و سعادت خويش احساس وظيفه کند و از سويي ديگر چون به تعامل و تاثير و تاثّر خود با اجتماع واقف است خود را نسبت به اجتماع مسئول بداند. پيامبر گرامي اسلام (ص) مي فرمايد:« اَلَا کُلُّکُم رَاعٌ وَ کُلُّکُم مَسئُولٌ عَن رَعيتِه؛ شما همه ناظر و راهبر و نسبت به يکديگر مسئول هستيد.» از سوي ديگر ايفاي مشاركت سياسي و حساسيت نسبت به امور سياسي نيازمند داشتن بينش و آگاهي هاي سياسي دقيق، تحليل صحيح و منطقي قضايا و تفسير و تأويل رفتار شخصيتها، دولت ها و جريانات، شرايط داخلي و بين المللي مي باشد. چنانکه امام علي (ع) مي فرمايد: « مَن عَرَفَ الاَيام لَم يغفل عَن الِاستِعدَاد؛ کساني که آشنايي با شرايط و اوضاع زمانه دارند، از فراهم کردن و کسب آمادگيهاي لازم غافل نمي شوند.» و از حضرت صادق(ع)چنين روايت شده است :« العالم بزمانه لا تهجم عليه اللوابس ؛ امور شبه ناک و مشتبه به کسي که آگاه از زمانش باشد هجوم نمي آورد . » ( بحار ، ج78 ، ص269 )شخص يا جامعه اي كه عالم به زمان خود باشد مورد هجوم اشتباهات واقع نميشود. و در مقابل بحرانهاي داخلي و بين المللي همواره آمادگي لازم را دارد مقام معظم رهبري نيزدر اين زمينه مي فرمايد: « يك نكته اساسي... كه من هميشه در مواجهه با دانشجويان، روي آن تكيه مي كنم؛ و آن، پيدا كردن قدرت تحليل مسائل و جريانهاي مهم كشور است. سياست در دانشگاهها - كه بنده هميشه روي آن تأكيد كرده ام - به اين معناست. ما دو كار سياسي داريم: سياست زدگي و سياست بازي؛ اين يك جور كار است. اين را من به هيچ وجه تأييد نميكنم؛ نه در دانشگاه و نه در بيرون دانشگاه؛ به خصوص در دانشگاه. يكي هم سياستگري است؛ يعني حقيقتاً فهم و قدرت تحليل سياسي پيدا كردن؛ كه يكي از وظايف تشكلهاي دانشجويي اين است. من تأكيد مي كنم، تشكلهاي دانشجويي...نوع برنامه ريزي و كار را به كيفيتي قرار دهيد كه دانشجو قدرت تحليل سياسي پيدا كند؛ هر حرفي را به آساني نپذيرد و هر احتمالي را به آساني در ذهن خودش راه ندهد يا رد نكند؛ اين قدرتِ تحليل سياسي، خيلي مهم است. ما غالباً چوب اين را خورده ايم؛ نه ما، بلكه ملتهاي ديگر هم بر اثر خطاها و خبط هايي در فهم سياسي شان، گاهي مشكلات بزرگي را از سر گذرانده اند. اين، يك مسئله مهم است.» بر اين اساس داشتن قدرت تحليل سياسي و قبل از آن آگاهي صحيح و دقيق از پديده هاي اجتماعي و اتخاذ موضع آگاهانه، صحيح، به جا، مناسب و برخاسته از مباني اسلامي، و عدم تبعيت از هواي نفس، از ديگر ويژگي هاي يک جوان مسلمان است که مسلماً تأثيرات شگرفي در پيشرفت ، رشد و بالندگي امور شخصي و اجتماعي افراد جامعه خواهد داشت.
در ادامه مناسب ديديم تا «بخشهائي از بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامي در ديدار هزاران نفر از اعضاي بسيج دانشجويي دانشگاههاي سراسر كشور » که حاوي مطالب بسيار ارزشمندي پيرامون تبيين بسيج دانشجويي و ضرورت و محدوده فعاليت سياسي دانشجويان و...در شرايط حاضر مي باشد ، ارائه گردد : « ... آن چيزي كه هميشه من آرزو داشتم، از خدا ميخواستم و براي آن تلاش ميكردم، در بيانات شما جوانان عزيز بسيجي بهطور مجسم مشاهده كردم و آن عبارتست از: وجود يك ذهنيت شفاف و روشن، يك درك متعالي از مسائل كشور و مسائل جهان، اهميت بسيج و اهميت حضور جوان در محيط علمي و در محيط سياسي. نقطهنظرهايي كه من هميشه تلاش ميكردم كه جامعهي جوانِ مؤمن و انقلابي ما، به آنها توجه كنند و در آنها پيشرفت كنند، در بيانات عزيزاني كه صحبت كردند، فيالجمله مشاهده كردم. مطمئنم اگر تعداد بيشتري هم صحبت ميكردند، اين باور و اين احساس بيشتر ميشد. ابتدا اشارهاي كوتاه به برخي از مطالبي كه برادران و خواهرمان در اينجا بيان كردند ميكنم؛ بعد هم چند جملهاي در جمعبندي مسائل بسيج و بسيج دانشجويي و مسائل كلي كشور عرض خواهم كرد. اولاً اين كه جوان بسيجي بيايد و دربارهي اينكه: «خوب است دولت مشكلات صنفي دانشجويان را - كه به آساني قابل حل است - حل بكند» صحبت كند يا از اين كه: «كار علمي در ميان بسيج، حمايت و پشتيباني لازم را پيدا نميكند» گلايه بكند، اين من را خوشحال ميكند؛ اين همان توقعي است كه ما از بسيج داريم. بسيج يعني آن عنصر دلسوزي كه كشور را متعلق به خود و آينده را وابستهي به تلاش خود ميداند؛ نگران است،چون صاحبخانه است. اگر در خانه يك شيشه بشكند، ممكن است مهمانها و تماشاكنها خيلي اهميتي ندهند، اما براي صاحبخانه فرق نميكند كه شيشهي كدام اتاق بوده و نگران ميشود؛ صاحبخانه است ديگر. اين نگراني را من در شما مجموعهي جوان بسيجي، قدر ميدانم. راجع به مسألهي ورود در سياست بحث شد. من حالا مطالبي عرض خواهم كرد و اميدوارم كه اين معنا روشن بشود. به نظر من سئوال ندارد! مگر مجموعهي بسيجي - آن هم بسيجي انقلاب و دانشجوي انقلاب - ميتواند نسبت به مسائل سياسي كشور بيتفاوت يا بدون موضع و بدون نظر باشد؟! مگر چنين چيزي ممكن است؟! من، شما دانشجوهاي بسيجي را توصيه ميكنم به اين كه محافظهكار نشويد و همواره دانشجو و بسيجي - به همان معناي مثبت و پُرخون و پُرتپش - باقي بمانيد. البته دنبالهي اين كه ميگوئيم «محافظهكار نشويد» اين است كه «ولي هوشيار هم باشيد». كاملاً هوشيار باشيد. شعار ميدهيد: دانشجو بيدار است! بله، همين توقع هست؛ من ميخواهم به شما عرض بكنم: بيدار باشيد. بيداري دانشجو هم فقط بيزاري از امريكا نيست. امريكا چيست؟ امريكا به معناي يك منطقهي جغرافيايي يا يك ملت مطرح است؟ يا نه، به عنوان يك حجم و هويت سياسي، امنيتي، تشكيلاتي، فرهنگي كه به چشم ديده نميشود؟ آن هم تشكيلاتي با پشتوانهي عظيم مالي و تجربهي فراوان در كار تبليغات و جنگ رواني. بيزاري از اين، بيداري مضاعف لازم دارد. مثل بيداري در ميدان جنگ نظامي نيست كه شما اگر در سنگر بيدار باشيد، به مجردي كه دشمن كوچكترين تحركي نشان داد، او را هدف قرار بدهيد. در جنگ فرهنگي، در جنگ سياسي، در جنگ امنيتي، تحرك دشمن را درست نميتوان ديد. گاهي اوقات، دشمن كار را به گونهاي ترتيب ميدهد كه حرف حقي، از زبان يك نفر صادر بشود! دشمن ناحق و باطل است، پس چرا ميخواهد اين حرف حق از زبان آن شخص صادر بشود؟ چون ميخواهد پازل خودش را كامل كند. اين پازل از صد يا دويست قطعه تشكيل شده؛ يك قطعهاش هم همين حرف حقي است كه آن شخص بايد بزند تا اين پازل را كامل كند! اينجا اين حرف حق را نبايد زد. پازل دشمن را كامل نبايد كرد. در اين حد هوشياري لازم است! بله، وارد سياست بشويد و فكرِ سياسي كنيد؛ اما بسيار هوشيار. دشمن نبايد بتواند از هيچ حركت و اظهار و موضعگيري شما استفاده كند. اين، اصل اول و يك خط قرمز است. چهطور دشمن را بشناسيم؟ چهطور تمايلات او را كشف كنيم؟ چهطور بفهميم كه اين كار به نفع دشمن يا به ضرر دشمن است؟ اين همان نقطهي اساسي است. اين همان جايي است كه به اهتمام كامل، مطلقاً سهلانگاري نكردن و هوشياري و بيداري كامل احتياج دارد. اگر هم در جايي براي انسان مطلب روشن نيست، آن جا نبايد حركت كند. اگر ديديد زير پا محكم است، پا بگذاريد؛ اگر ديديد مشكوك است، پا نگذاريد. بنابراين محافظهكار نباشيد، اما هوشيار باشيد؛ اين، آن خط سياسي است. البته سخت است و آسان نيست؛ اما شما هم مرد كارِ سختيد؛ بسيجي هستيد و بايد اين كار سخت را به عهده بگيريد. ممكن است فلان تشكل ديگر دانشگاهي اين ظرفيت را نداشته باشد كه حتّي اين حرف را بشنود؛ اما شما بعنوان بسيج، بايد اين ظرفيت را داشته باشيد كه اين كار را بكنيد؛ تفاوت شما اينقدر است. ... شما بايد برويد و عرصههاي علمي را، عرصههاي فناوري را، نوآوريهاي علمي و آفاق شناختهنشدهي علم را تصرف كنيد. البته درسنخوانده و كارنكرده نميشود؛ ... البته جوانها حواسشان باشد، من هيچ توصيه نميكنم كه شما اولِ درس خواندن برويد و عضو عالي فلان اداره - مشاور وزير يا غير آن - بشويد؛ نه، اين طور چيزها را اصلاً من قبول ندارم؛ اسم و عنواني كه انسان را از لحاظ اعتبار بالا بياورد، اما از لحاظ واقعيت در آن چيزي نباشد، فايدهاي ندارد. ...بسيج دانشجويي نيازهائي دارد؛ نيازهاي اصلي و عنصري و اساسي: نياز اولش به فكر و تحليل و روشنبيني است. فكر، تفكر، انديشهپردازي - يا به قول شماها كارِ تئوريك - در زمينهي مسائل اسلام، در زمينهي مسائل انقلاب، در زمينهي مسائل بينالمللي و در زمينهي مسائل جاري؛ به طوري كه دانشجوي بسيجي، در هر جمع دانشجويي، ذهن روشنتر، زبان گوياتر و ابتكار بيشتري داشته باشد. همان طوري كه گفتم و اشاره كردم، حقايق را از وراي جناحبنديهاي سياسي نگاه كنيد و ببينيد؛ از بالا نگاه كنيد و جبهه را ببينيد. در يك جبههي گستردهاي كه ممكن است طول آن صد كيلومتر باشد، واحدهاي گوناگوني هستند؛ يك نفر در يك واحد، فقط خودش را ميبيند. اما آن كسي كه با هليكوپتر از بالا عبور ميكند، آرايش جنگي مجموعهي اين واحدها را ميبيند. از بالا اوضاع كشور را نگاه كنيد؛ آن وقت جاي خودتان را درست پيدا ميكنيد كه كجا بايد باشيد، چه كار بايد بكنيد، به چه چيز بايد حساسيت نشان بدهيد، به چه چيز بايد حساسيت نشان ندهيد. همان طور كه گفتم گاهي يك حرف حق را نبايد زد؛ چون گفتن اين حرف، پازل دشمن را تكميل ميكند. مواظب باشيد در هيچ مرحلهاي، شما تكميلكنندهي پازل دشمن نباشيد. يك نياز ديگر عبارت است از جهاد علمي. جهاد علمي براي شما لازم است. بايد در ميدانهاي علم وارد بشويد؛ وزارتخانهها هم بايد كمك كنند؛ معاونتهاي تحقيقاتي هم بايد كمك كنند؛ معاونتهاي اداري مالي دانشگاهها و وزارتخانهها هم بايد كمك مالي كنند؛ خود سازمان مقاومت بسيج هم در بخشهايي بايد كمك و پشتيباني كند. يكي ديگر از نيازهاي عمدهي شما مسألهي اخلاق و معنويت است. شماها جوانهاي خوبي هستيد؛ اين را بدون تعارف ميگويم؛ انصافاً جوانهاي بسيجي ما، جوانهاي خوبي هستند. اما خوبي مراتبي دارد. هيچ وقت در خوب بودن و خوب شدن حد نشناسيد؛ مرتب در حال بالاتر رفتن باشيد. سعيتان اين باشد كه گناه نكنيد. فرائض را با شوق و رغبت انجام بدهيد. از ياد خدا غفلت نكنيد. با قرآن انس پيدا كنيد. در محيطهاي گوناگون كه با همديگر هستيد، سعي كنيد به دينداري و معنويتِ يكديگر كمك كنيد. اگر رفيقي در جايي پايي كج ميگذارد، او را برادرانه و مشفقانه باز بداريد. عزيزان من! از لحاظ اخلاق خودسازي كنيد. انسان با تمرين، همهي كارها را، همهي خلقيات و خويها را ميتواند به خودش بدهد؛ بخصوص در فصل جواني كه شما هستيد. در فصل ما - فصل پيري - محال نيست، اما خيلي سخت است. در فصل شما نه، خيلي آسان است. اگر بينظميد و بخواهيد به خودتان نظم بدهيد، آسان است. اگر بخيليد و بخواهيد به خودتان سخاوت بدهيد، آسان است. اگر بداخلاق و اخمرو و ترشرو و بهانهگيريد و بخواهيد به خودتان خوشاخلاقي بدهيد، آسان است. اگر غيبتكننده و ايرادگيرندهي از اين و آنيد و بخواهيد خودتان را نگه داريد، آسان است. با تمرين! با تمرين حقيقتاً ميتوانيد به سمت تعالي حركت كنيد؛ به اين احتياج داريد. اين جوانهايي كه اول وارد دانشگاه ميشوند، غالباً دلهاي پاكي دارند و دلشان هم ميخواهد كه يك كانون معنويتي پيدا كنند و به او بپيوندند؛ بسيج مورد نظر آنهاست و از بسيج توقع دارند. شما به يك معنا، شبيه ما طلبهها هستيد: مردم از طلبهها انتظار بيشتري دارند؛ از بسيج هم انتظار بيشتري دارند. پس اخلاق و معنويت هم از نيازهاي عمدهي شماست! درسهاي اخلاقي را در بين خودتان رائج كنيد. از اساتيد اخلاق و موعظهگرها استفاده كنيد. البته مواظب باشيد در دام عنكبوتهاي دنيادار و دكاندار گرفتار نشويد؛ اين روزها از اين چيزها هم زياد است: دكاندارهايي كه به اسم معنويت، ادعا ميكنند كه امام ديديم و ...! هيچ واقعيتي هم ندارد. حواستان باشد كه اسير آنها نشويد. از جملهي نيازهاي شما، يك مجموعهي انديشهورز است. من دلم ميخواهد ما گرتهبرداري از لغات خارجي را كمتر كنيم. متأسفانه كمكاريهاي ما موجب شده كه گرتهبرداري كنيم. اتاق فكر، درست ترجمهاي از انگليسي است. من دلم نميخواهد كلمهي «اتاق فكر» را به كار ببرم، اما چارهاي نيست. يك مجموعهي فكري درست كنيد - همان اتاق فكر در مراكز - اينها بنشينند فكر كنند، فكرهاي عالي بكنند. از افراد مطمئن، خاطرجمع و خوشفكر استفاده كنيد. نشريات بسيج دانشجويي جزو پُرمايهترين و غنيترين نشريات باشد كه هر دانشجويي يا هر استادي يا هر كسي بيرون از محيط دانشگاه آن را نگاه كرد، از آن استفاده كند؛ اين جزو نيازهاي شماست. يكي از نيازها، گزينش افراد باصلاحيت در بخشهاي مختلف اين تشكيلات بزرگ است. امام (رضواناللَّهتعاليعليه) هميشه به همه - از جمله به دانشجوها - توصيه ميكردند كه از نفوذيها بپرهيزيد؛ واقعش هم همين بود. آن اوايل جزو مجموعههاي ماهر در نفوذ، اعضاي حزب توده بودند كه با چاپلوسي و ظاهرفريبي و رياكاري، خودشان را جا ميزدند. بعد البته يك عدهي ديگر هم از آنها ياد گرفتند و وارد تشكيلاتهاي گوناگون و بخشهاي مختلف نظام شدند و كار را به جايي رساندند كه حاكميت دوگانه را هم ادعا كردند. شماها كه يادتان هست؛ مال چهار پنج سال پيش است. حاكميت دوگانه، انشقاق، انشقاق در رأس! خيلي چيز عجيبي است! به اين جا هم رسيدند. حواستان باشد؛ انشعاب و انشقاق و دودسته شدن خطرناك است؛ يكي به خاطر يك فكري از مجموعهاي جدا بشود، باز يكي ديگر از آن طرف به خاطر يك فكر ديگر جدا بشود؛ در حالي كه اين فكرها ممكن است درست هم باشد، اما آنقدر اهميت نداشته باشد كه انسان اين يكپارچگي را به خاطر آن به هم بزند. بنده كه عرض كردم اتحاد ملي، خوب، اتحاد ملي براي شما دانشجويان بسيجي از همين بسيج خودتان شروع ميشود: اتحاد سازماني و تشكيلاتي. نگذاريد شما را تكهتكه و پارهپاره كنند. و يك توصيه هم كه واقعاً به آن احتياج داريد - با اينكه شماها بسيجي هستيد و تحرك شما زياد است - اين است كه مراقب باشيد تحرك خود را از دست ندهيد و از تنبلي بپرهيزيد؛ اين چيز مهمي است. تنآسايي نكردن، چيز مهمي است. ...»
منبع:راسخون