به گزارش دفتر ارتباطات فرهنگی ، سفير عراق در بيروت طى مصاحبه اى با روزنامه النهار در تاريخ 12 آبان 1358 نوامبر 1979 بهبود روابط ايران و عراق را از جمله منوط به تجديد نظر در عهدنامه 1975 الجزاير بين دو كشور در مورد اروند رود ، عنوان كرد . صدام نيز در فروردين ماه 1359 / آوريل 1980 طى گفتگويى كه به وسيله خبرگزاريها مخابره شد ، يكى از شرطهاى توقف جنگ بين ايران و عراق را بازگرداندن دنباله اروند رود به حالت قبل از سال 1975 م بيان كرد . وى طى يك حمله شديد به رهبران ايران تاكيد كرد كه عراق آماده است با زور تمام اختلافات خود را با ايران حل كند . ( 1 )
شرايط نخستين آتش بس رسمى كه توسط عراق در 5 مهر 1359 / 28 سپتامبر 1980 انتشار يافت ، نشاندهنده هدف رهبر عراق از جنگ در سطح ملى است . اين بيانيه برقرارى صلح را در گرو تحقق چند شرط قرار داده است : به رسميت شناخته شدن حقوق ارضى عراق از سوى ايران ، قطع مداخله در امور داخلى عراق ، قول متقابل براى رعايت مناسبات حسن همجوارى و بازگرداندن سه جزيره در خليج فارس ( تنب كوچك ، تنب بزرگ و ابوموسى ) به صاحبان به حق عرب آنها . ( 2 )
از اين شرايط ، آخرين مورد احتمالا كم اهميت ترين است . اما اشاره رژيم عراق به آن ، جلب افكار عمومى براى تاكيد بر اين امر بود كه عراق از جانب كل ملت عرب دست به تلاش زده است . بر اين اساس ، در اواخر تيرماه 1359 / ژوئن 1980 صدام در همين رابطه اظهار داشت : « اينك توانايى نظامى براى استرداد سه جزيره واقع در خليج فارس كه توسط شاه اشغال شده است را داريم . از زمان اشغال اين سه جزيره هرگز ساكت ننشسته ايم و پيوسته خود را از نظر نظامى و اقتصادى براى پس گرفتن اين جزاير آماده كرده ايم » . ( 3 )
بنا به برخى تحليلها ، همچنين جنگ براى صدام ، نقطه اوج سياستهاى وى براى جلب علاقه آمريكا به تواناييهاى عراق به منظور جانشينى ايران زمان شاه به صورت يك قدرت منطقه اى ، محسوب مى شد . ( 4 )
اين جهت گيرى بدان خاطر بود كه خط مشى دفاعى آمريكا در قبال منطقه ، مركز ثقل خود را بر روى تجهيزات لازم نظامى براى حاميان خود در منطقه - اساسا عربستان سعودى و ايران - به عنوان ابزارى براى تشكيل يك شبكه دفاعى در منطقه كه بتواند تامين كننده منافع متقابل باشد ، استوار كرد ، ( 5 ) و عراق مى توانست با شرايط خاص آن زمان ، اين نقش را ايفا كرده و به آلترناتيو رژيم شاه تبديل شود . مجله نيوزويك درباره چنين گرايشى در ميان رهبرى عراق بر اين عقيده بود كه اهداف عراق چيزى كمتر از تسلط بر خليج فارس و شايد سراسر خاورميانه با هزينه اجتناب ناپذير دو ابرقدرت نيست . زيرا در اين ميان خلاءى وجود داشت كه مى بايست پر شود . مصر به خاطر شركتش در مذاكرات صلح كمپ ديويد منزوى و مطرود شده بود ، سوريه گرفتار مشكلات داخلى بود و ايران كه روزى ژاندارم خليج فارس بود در هرج و مرج به سر مى برد . پس عراق كانديداى اميدبخش براى اين خلاء محسوب مى شد . زيرا تجهيزات وسيعى از سلاحهاى مدرن را كه بيشتر از شوروى و اروپاى غربى تامين شده بود در اختيار داشت . همچنين بر خلاف عربستان سعودى و حكومتهاى خليج فارس ، داراى جمعيتى بالغ بر 13 ميليون نفر بود . ( 6 )
درباره هدفهاى عراق در سطح ملى ، ديدگاه ديگرى ناظر بر اين معناست كه آغاز جنگ در جهت گسترش فرهنگ ملت عراق در منطقه است . ( اين ديدگاه آقاى محسن رضايى ، فرمانده پيشين سپاه پاسداران ، مى باشد ) و در چارچوب نظريه « منازعه فرهنگ سياسى ميان ملتها » مطرح شده است . مطابق اين نظريه ، مابين كشورها و ملتها نوعى منازعه فرهنگى سياسى وجود دارد كه هر يك در صدد گسترش فرهنگ خود در قلمرو ملت ديگر است . ناتوانى از گسترش اين فرهنگ از مجارى عادى و طبيعى موجب مى شود كه حكومتها از راه جنگ به اين مهم مبادرت ورزند . عناصر ديگر اين نظريه كه وجود آنها براى وقوع جنگ لازم شمرده مى شود عبارتند از :
1 - تطبيق انگيزه هاى شخصى ( فرهنگى - سياسى ) رهبران با انگيزه ملت در درون واحد سياسى ،
2 - تطابق انگيزه هاى سطح بين المللى با انگيزه هاى ملى ( در مورد كشورهايى كه به عنوان قدرت بين المللى شناخته نمى شوند ) ،
3 - اعتماد به موفقيت ، درباره انگيزه ها ، همگرايى و اشتراك نظر ملتها و رهبران در جهت گيرى سياست خارجى ، واحد سياسى نقش اساسى دارد . علاوه بر اين منافع ، ايجاد انگيزه نيز مهم است .
مبتنى بر نظريه مزبور ، ملت عراق به طور بالقوه در صدد گسترش فرهنگ سياسى خود به بيرون از مرزهاى كشور بوده است . اما تعريف غلط رهبران از انگيزه ها ، اين ملت را در مقابل جمهورى اسلامى قرار داد . ( 7 )
هدف ديگر عراق ، آن گونه كه مقامات رسمى اين كشور بيان كرده اند ، براندازى حكومت و تجزيه خاك جمهورى اسلامى بوده است . صدام حسين در مصاحبه 21 آبان 1359 / 12 نوامبر 1980 مندرج در مطبوعات عراق ، در مورد اهداف كلى عراق اظهار داشت :
« ما از تجزيه و انهدام ايران ناراحت نمى شويم و با صراحت اعلام مى داريم در شرايطى كه اين كشور دشمن ماست ، هر فرد عراقى و يا شايد هر فرد عرب مايل به تقسيم ايران و خرابى آن خواهد بود . » طارق عزيز ، وزير خارجه عراق ، نيز هشت ماه پس از جنگ گفت : « وجود پنج ايران كوچك بهتر از وجود يك ايران واحد خواهد بود . » وى اضافه كرد : « ما از شورش ملتهاى ايرانى پشتيبانى خواهيم كرد و همه سعى خود را متوجه ايران خواهيم كرد . » صدام حسين نيز در فروردين ماه 1360 در مقابل جمعى از نفرات ارتش ملى ( جيش الشعبى ) كه عازم جبهه هاى جنگ بودند همين هدف را چنين توضيح داد :
« ما آماده ايم هر گونه كمك منجمله سلاحى كه مورد نياز مردم عرب خوزستان و ساير ملتهاى ايران به ويژه كردها ، بلوچها و همه وطن پرستان واقعى و شريف مى باشد ، به آنها بدهيم . ما به تماميت ارضى ايران علاقه اى نداريم و اين استراتژى ماست كه از مدتها پيش اعلام كرده ايم » . ( 8 )
هدف براندازى نظامى نيز از جانب مقامات عراقى مورد تاكيد قرار گرفت . حدود يك سال پس از جنگ ، طاها ياسين رمضان ، معاون نخست وزير عراق ، در اين باره گفت : « اين جنگ به خاطر عهدنامه 1975 م و يا چند صد كيلومتر خاك و نصف اروند رود نيست ، اين جنگ به خاطر سرنگونى رژيم جمهورى اسلامى ايران است » . ( 9 )
اين هدف عراق در رسانه هاى غربى نيز درج شد . روزنامه « كريستين ساينس مانيتور » از قول « ادوارد وودلاك » ، استاد دانشگاه جرج تاون نوشت : « احتمالا يكى از هدفهاى عراقيها سرنگونى رژيم [ امام ] خمينى است » . ( 10 )
عراق و كشورهاى منطقه و قدرتهاى بزرگ اروپايى ، نسبت به براندازى نظام جمهورى اسلامى ، اشتراك نظر داشتند . اما تغيير رفتار به عنوان يك حداقل ، مورد توافق تمام قدرتهاى بزرگ بود . از اين رو ، آمريكا و بلوك غرب همراه با عراق و كشورهاى منطقه در صدد بودند بازى جديدى راه بياندازند كه طى آن انقلاب اسلامى را مهار كرده جمهورى اسلامى را به همگرايى با خانواده جهانى واداشته و يا از طريق براندازى به بحران موجود خاتمه دهند . زيرا ادامه اين روند با منافع غرب و آمريكا در تضاد بود . از اين رو ، اقدامات گوناگونى توسط آمريكا و با حمايت بلوك غرب عليه انقلاب اسلامى صورت گرفت . اين اقدامات در دو سطح ملى و بين المللى به اجرا گذاشته شد . در سطح ملى آشوب ، اغتشاش و به راه انداختن جنگ داخلى توسط اقليتهاى قومى و جريانهاى وابسته به نظام پيشين و فعال شدن گروههاى به اصطلاح چپ در صحنه فرهنگى و اجتماعى و مانند آن را مى توان برشمرد . در سطح بين المللى و منطقه اى مى توان از اين اقدامات نام برد : جنگ روانى و تبليغاتى به منظور انزواى سياسى ايران ، قطع ارتباطات ديپلماتيك ، مسدود كردن اموال و داراييهاى ايران ، محاصره اقتصادى و حمله نظامى به طبس . حمله به طبس در واكنش به تصرف سفارت آمريكا توسط دانشجويان مسلمان پيرو خط امام ، صورت گرفت . اما عمليات نظامى آمريكا در كوير طبس با شكست مواجه شد . پس از پيروزى انقلاب اسلامى ، سنگين ترين ضربه وارده به آمريكا ، گروگانگيرى ديپلماتهاى اين كشور توسط دانشجويان بود . ( 11 )
دانشجويان مسلمان مدعى بودند كه سفارت آمريكا در تهران به جاى فعاليت ديپلماتيك به امر جاسوسى و براندازى جمهورى اسلامى پرداخته است . اين ادعاى آنها پس از انتشار اسناد سفارتخانه مورد قبول همگان واقع شد .
شكست عمليات طبس ، دور جديدى از اقدامات را در دستور كار بلوك غرب به پيشتازى آمريكا قرار داد . روزنامه نيويورك تايمز پنج ماه قبل از آغاز حمله عراق در ارديبهشت 1359 / آوريل 1980 از طرحهاى مرحله به مرحله دولت آمريكا در اين زمينه پرده برداشت . اين روزنامه نوشت :
« دولت آمريكا پس از شكست عمليات طبس ، امكان اجراى سه طرح نظامى بسيار مهم را بررسى مى كند . طرحهاى مزبور عبارتند از : پياده كردن نيروى نظامى در شهرهايى كه محل نگهدارى گروگانهاى آمريكاست ، مين گذارى در ميادين صدور نفت يا بمباران پالايشگاههاى ايران . » نيويورك تايمز مى افزايد : « واشنگتن اميدوار است كه تحريم اقتصادى و سياسى ايران بتواند در تيرگى روابط ايران و عراق تاثير بيشترى داشته باشد . » عده اى معتقدند چشم انداز جنگ با كشورى نيرومند ، شايد ايران را وادار سازد در سياست خود تجديد نظر كند . ( 12 )
ما قبل از تحميل جنگ ، طرح ديگرى بايد اجرا مى شد كه در صورت موفقيت به حيات جمهورى اسلامى ايران خاتمه مى داد و در صورت عدم موفقيت ، جنگ آغاز مى شد . از اين رو در مورخ چهارم تيرماه 1359 كودتاى نوژه با همكارى عناصر داخلى و بين المللى به اجرا گذاشته شد . اما اين بار نيز بخت با انقلاب بود و آمريكا بار ديگر شكست را پذيرا شد . در چنين شرايطى برژينسكى ، مشاور امنيتى كارتر ، رئيس جمهور آمريكا ، اظهار داشت :
« استراتژى آمريكا در مقابله با انقلاب ايران بايد تقويت دولتهايى كه توان انجام عمليات نظامى عليه رژيم [ امام ] خمينى را دارا هستند مورد توجه قرار دهد » . ( 13 )
متعاقبا ، برژينسكى در نيمه تيرماه سال 1359 در اردن محرمانه با صدام حسين ديدار كرد . بنا به اظهارات گرى سيك ، برژينسكى در ديدار خود با صدام اين تلقى عمدى را در وى ايجاد كرد كه واشنگتن در مورد تهاجم عراق به ايران به بغداد چراغ سبز نشان داده است . مجله فيگارو درباره اهميت اين ديدار نوشته است :
« جريان جنگ عراق و ايران در واقع از ژوئن ( تيرماه ) گذشته ، زمانى آغاز شد كه برژينسكى به اردن سفر و در مرز ميان دو كشور اردن و عراق با شخص صدام ملاقات كرد و قول داد كه از صدام حسين حمايت كند و اين امر را تفهيم كرد كه آمريكا ، با آرزوهاى عراق در مورد اروندرود و احتمال برقرارى يك جمهورى عربستان در اين منطقه مخالفتى نخواهد كرد » . ( 14 )
در پى اين ديدار ، كارتر اجازه فروش پنج فروند جت بوئينگ مسافربرى را به عراق صادر و چند روز پيش از حمله به ايران ، تحريم فروش موتورهاى جنرال الكتريك به بغداد را ملغى كرد . به رغم وجود بدبينيهاى چندى بين دو كشور ، واشنگتن بغداد را ابزار مهم و شايد تنها كشورى مى ديد كه مى توانست با دشمنش يعنى ايران درگير شود .
صدام حسين نيز كه پس از روى كار آمدن در پى نزديكى به آمريكا بود و شرايط انقلابى در ايران را با توجه به تعارض آن با منافع آمريكا ، بهترين فرصت تشخيص داده ، براى جلب خشنودى آمريكا گامهاى لازم را برداشت : در ديماه 1359 همراه با كشورهاى محافظه كار عرب ، تجاوز شوروى به افغانستان را محكوم كرد و مدتى بعد پيشنهاد منشور ضد شوروى در خاورميانه را ارائه داد . ژانويه سال بعد ، اشغال سفارت آمريكا در ايران از سوى بغداد محكوم شد . مهمتر از همه رئيس جمهور عراق ، مناسبات دوستانه خود را با عربستان سعودى تحكيم بخشيد و خود را حامى ثبات رياض در برابر راديكاليسم اسلامى خواند . در 5 فروردين 1359 / 25 مارس 1980 يك پيمان ضد شوروى بين رياض و بغداد به امضا رسيد . اين پيمان در حمايت از يمن شمالى بود كه در نظر داشت شورش سوسياليستى مورد حمايت شوروى و نشات گرفته از يمن جنوبى را سركوب كند . همزمان ، صدام حسين از جبهه امتناع اعراب كه براى مبارزه با كمپ ديويد تشكيل شده بود كناره گيرى كرد .
علاوه بر اين ، صدام حسين با دركى كه از سياست آمريكا داشت ، يك روز پس از اعلام قطع رابطه آمريكا با ايران در تاريخ 1359 / 1 / 20 هجرى شمسى ، اعلام كرد : « عراق آماده و مجهز است تا براى دفاع از حاكميت و افتخار خود به جنگ دست بزند » .
اين هماهنگى ميان آمريكا و عراق كه از همگرايى آنها در مقابله با انقلاب اسلامى ناشى مى شد زمينه را براى تجاوز عراق به ايران به عنوان اقدام نهايى فراهم ساخت . به ويژه كه آخرين وضعيت نظامى ، اقتصادى و اجتماعى ايران كه شامل اطلاعات دقيقى بود ، توسط آمريكا از طريق عربستان در اختيار عراق گذاشته شد و موجب دلگرمى و پشت گرمى هر چه بيشتر اين رژيم گرديد . مجله ژون آفريك در مورخ 9 ژوئن 1982 نوشت :
« زمامداران عربستان هنگام استقبال از صدام ، درست يك ماه مانده به شروع جنگ ، هديه شاهانه اى به او دادند و آن گزارشى بود تهيه شده از سوى دستگاههاى سرى آمريكا كه در آن اوضاع اقتصادى ، اجتماعى و نظامى ايران تشريح شده بود . حتى بيشتر از اين ، در اين سند واقعيات دقيقى درباره وضع ارتش ايران ، تعداد نفرات آن ، مواضع و تجهيزات قابل بهره بردارى آن و اطلاعات مختلف ديگر كه بسيار محرمانه بود به او منعكس كردند . خلاصه آنكه يك نقشه كامل تهاجم تهيه شده بود » .
منبع:مشرق نیوز